9.7 C
Paris
Friday, April 26, 2024

رجوی نمی تواند اوج آلان باشد!

 La Secte-Terroriste Des Radjavi-1

شرایط عینی و مادی نشان از تغییرمثبت درمواضع و استراتژی مجاهدین نمی دهند

«رجوی» نمی تواند «اوج آلان» باشد !

 

قضاوت در باره «اوج آلان» رهبر کردهای ترکیه، در حد نوشتن چند مقاله و مقایسه شرایط فعلی دستگاه «رجوی» با او عمل چندان معقولی نیست.چرا که قبل از هر اقدامی ابتدا باید به ریشه های اجتماعی و حقوقی کردهای ترکیه پرداخت.تاریخ چند صد سال گذشته را ورق زد،ریشه های فرهنگی،عدالت جویی،ستم های روا شده وخواسته های قومی خلق کرد را بازشناخت تا بتوان از آنچه که برای اوج آلان به ارث رسیده تصویری واقعی داشت.سپس «رجوی» و گروه اش را با کارنامه 35 ساله در چنین کفه ای قرار داده و در دنیای تئوریک، فارغ از بسیاری پارامترهای عملی به مقایسه آن دو نشست.

گرچه از نظر عرفی و اخلاقی  نیز هدف از طرح چنین مقوله ای، تشریح «اوج آلان » به معنای شخصیت حقیقی ، حقوقی، سیاسی و خواسته های مردم کرد نیست.چون اینگونه بحث ها مد نظر ما نیست.اما از اینکه چنین موضوعی توسط برخی نویسندگان و صاحب نظران به میان آمده، در خوش خیالانه ترین حالت احتمالا دلیلی جز قصد بر روشنی نتیجه گیری نهایی از آینده سازمان مجاهدین خلق در صحنه سیاسی اجتماعی ایران ندارد.

در این میان برخی با قلم زدن در عبرت گیری از سرنوشت «اوج آلان» تلاش نموده اند “کشتی بان” را ترغیب به تغییر مسیر نموده و برای او استراتژی نوینی ارائه دهند.بدون شک اگر نویسنده آن متون طی 40 سال گذشته که ادعای همراهی با مجاهدین داشته و آنان را “خلقی” میداند، به شناخت واقعی از “کشتی بان” و “خلق” می رسید، زحمت آن شب زنده داری های طولانی را به خود نمی داد.چونکه “کشتی بان” مورد نظر(رجوی) فارغ از چنین محتوا و زمینه ای،حال و نای و بستر دگرگونی برایش باقی نمانده است.

به اعتقاد نگارنده،اگر چنان انگیزه ای در “کشتی بان” وجود می داشت، ده سال گذشته را صرف بطالت در امور و وقت گذرانی در پادگان اشرف، لیبرتی و تاراج دادن خون اعضای مجاهدین  در عراق نمی شد.رجوی بخت طلایی برای حفظ یا دگرگونی وضعیت مجاهدین را در سال 2003  پیش از سقوط صدام حسین در عراق از دست داد.تنها راه نجات رجوی در آن دوران بجای لشگر کشی به مرزهای ایران یا ادعای جنگ با آمریکا در بحبوحه سرنگونی صدام حسین،انحلال سازمان مجاهدین،شورا ، ارتش آزادیبخش و خروج سریع از عراق بود.رجوی هم امکان آن را داشت و هم اینکه می توانست با بهای قابل توجهی هزینه را پرداخت نموده و با گروهی اندک به بقایش تداوم بخشد،اما تمامیت خواهی و دیوانگی های مکرر او تحت عنوان واهی “عاشورای مجاهدین” موجب گریز او از واقعیت های تلخ بوده و باعث شد در باطلاقی بزرگ همه چیز اش را برای از دست دادن به گرو بگذارد.

رجوی بخت طلایی خود و گروه اش را از دست داد، نفهمید و در باطلاق عراق و آنچه که آمریکا نا خواسته برای جمهوری اسلامی در عراق مهیا می نمود، گیر کرده و کشتی سوراخ شده را در ساحل آوارگی به گل نشاند.حال اینکه “کشی بان” چنین منظره ای بخواهد یا بتواند طرحی نو در انداخته و به ساحل آرزوها برسد،همان چیزی است که “ایران دیدبان” طی سلسله مقالاتی او و “کشتی بان” اش را به سخره گرفته و به عیش نشسته  است.تصور نگارنده از ارائه مطلب فعلی چنین مقوله ای می باشد.

این مقدمه کوتاه از آن جهت بود که برخی برای نهایی کردن سرنوشت مجاهدین خلق، او را در مقام مقایسه با «اوج آلان» قرار می دهند تا نتیجه گیری در باره آنچه که قرار است بوقوع بپیوندد ساده تر گردد.

اما با نگاهی کوتاه بر پایه های آرمانی،استراتژیکی،منطقه ای،حقوق مدنی،ریشه های مبارزاتی و آنچه که اکنون کردهای ترکیه به دنبال آن هستند،می توان این برداشت را نمود که گروه رجوی از هیچ منظری شباهت به «اوج الان» و طرفداران اش ندارد.

برای ساده تر کردن مطلب می توان وضعیت عمومی فعلی و گذشته آنها را در مقابل هم قرار داد تا به دیدی وسیع تر رسید؛

مبالغه آمیز نیست اگر بگوییم «اوج آلان» زندانی،رهبر چند میلیون کرد ترکیه، چند میلیون کرد سوریه،بخشی از اکراد ایرانی ،چند میلیون کرد ساکن اروپا و …است. سئوال؛ «مسعود رجوی» رهبر چند میلیون در ایران 80 میلیونی و چند میلیون از 5 میلیون ایرانی ساکن اروپا و آمریکا است؟

گروه ها و بخش های نظامی وابسته به «اوج آلان» که هم اکنون در نوار مرزی ترکیه،عراق،ایران و سوریه موضع گرفته اند، نزدیک به 75000 نیروی مسلح جوان و کارآزموده در اختیار دارند.اما برای رجوی در عراق 3000 نیروی از سن گذشته و خلع سلاح شده باقی مانده که اغلب آنان اگر به جامعه و دنیای آزاد برسند از او خواهند برید و تعداد اندکی برای او باقی خواهد ماند که توان نظامی گری و عملیات نظامی نخواهند داشت.

«اوج آلان» پایگاه اجتماعی ویژه ای در نواحی کرد نشین ترکیه،سوریه و عراق دارد.همچنین بخشی از اکراد عراقی ،سوریه و ایران از او حمایت نموده و «اوج آلان» را رهبر ملی و معنوی خود می خوانند.این مجموعه بر روی نقشه جغرافیایی، منطقه بسیار وسیعی از چند استان در 4 کشور همجوار می باشد که وسعت آن کمتر از یک کشور نیست.به عبارتی «اوج آلان» و گروه های نظامی – اجتماعی وابسته به او از نظر ژئوپلیتیک، زمین استراتژیک در اختیار داشته و از مردم آن مناطق تغذیه و پشتیبانی می شوند.همچنین بخشی از چهره های شاخص سیاسی و نمایندگان مجلس ترکیه از او حمایت می نمایند.

اما برای «رجوی» و 3000 نیروی پا به سن گذاشته او در پادگانی محصور که کمپ لیبرتی نام دارد،چند متر زمین ژئوپلیتیک ایرانی در اختیار قرار گرفته است؟ چه مناطق وسیعی از ایران تحت اتوریته نظامی،سیاسی،اجتماعی یا استراتژیکی او بوده و مردم چه وسعتی در ایران از او حمایت نموده و او را تغذیه می نمایند؟ کدام چهره سیاسی داخلی و چه تعداد نماینده مجلس ایران از «رجوی» حمایت می نمایند؟

در اروپا و زمین غرب نیز اختلاف فاحشی از نظر عدد و رقم بین «رجوی» و «اوج آلان» وجود دارد.سال ها پیش وقتی «اوج آلان» دستگیر شده و به ترکیه مسترد گردید،بیش از یک میلیون کرد در آلمان وچند کشور اروپایی طی چند ماه دست به تظاهرات زده و با برگزاری میتینگ ها،کنسرت ها و حتی خودسوزی های وسیع از او حمایت نمودند.از نظر محتوای بیش از 90 درصد آن اجتماعات را اکراد ترکیه تشکیل داده و کردهای سایر کشورها را نیز به سوی خود جذب نموده بودند.در 17 ژوئن 2003،هنگامیه پلیس فرانسه مریم رجوی و نزدیک به 200 تن از فرماندهان مستقر در اورسوراواز و پاریس را دستگیر نموده و به زندان افکند،چند میلیون ایرانی در اروپا برای طرفداری از آزادی او به تظاهرات اعتراضی پرداخته و میتینگ برگزار نمودند؟آیا به جز 20 خودسوزی سازمانیافته و تظاهرات اندکی از هواداران و کادرهای مجاهدین،ایرانیان و گروه های ایرانی دیگری به میدان آمده و جذب آنان گردیدند؟

«رجوی» با اسامی و رنگ های گوناگون، بیش از «اوج آلان» در برگزاری تظاهرات و میتینگ فعال بوده است.حداقل در ده سال گذشته،هر سال یک میتینگ بزرگ در منطقه والدواز و ویلپن برای مریم رجوی در فرانسه برگزار نموده است که ظرفیت مکان برگزاری میتینگ ماکزیمم 15000 نفر بوده است.بگذر یم که آنها همیشه تمایل داشته اند رقم این میتینگ ها را بین 80000 تا 120000 نفر در رسانه ها تبلیغ نمایند.اما در محتوا، ماکزیمم نفرات ایرانی هوادار مجاهدین که از 30 سال گذشته در اروپا پناهنده بوده و زندگی می کنند به 5000 نفر شرکت کننده نمی رسد.10000 نفر باقی مانده نیز بر اساس گواهی رسانه های بین المللی و اسناد ارائه شده توسط خبرگزاری ها ،از پناهجویان،بیخانمان ها،آفریقایی تبارها،اعراب طرفدار حزب بعث صدام حسین،طرفداران حکومت های ضد ایران،شورشیان سوریه،کولی های رومان،لهستانی ها و برخی کشورهای اروپای شرقی بوده است که با  تطمیع ،بلیط رفت و برگشت و سفر رایگان سیاحتی به فرانسه آورده شده بودند.در این میان تعدادی جنگ طلب آمریکایی،فرانسوی و اروپایی نیز که از سال ها پیش در استخدام گروه رجوی (یا بالعکس) بوده اند و اعتراف نموده اند برای شرکت در جلسات مریم رجوی بین 30000 تا 160000 دلار پول دریافت می نمایند،شرکت داشته اند.

با این اعداد و ارقام بسیار پایین،سئوال اینجا است که در میتینگ های ده سال گذشته،چه تعداد احزاب اوپوزیسیون ایرانی در کنار رجوی عکس یادگاری گرفته و از او حمایت نموده اند؟ در این میتینگ ها که رجوی به دروغ تلاش نموده است به نمادی از حمایت مردمی از سازمانش تبلیغ نماید،کوچکترین جایگاه مردمی و اجتماعی در بین ایرانیان ساکن غرب متصور نیست.حال چگونه می توان پایگاه اجتماعی سیاسی «رجوی» را در بین ایرانیان با پایگاه اجتماعی سیاسی «اوج آلان» در بین اکراد مورد قیاس و نتیجه گیری منطقی قرار داده و از آن بهره برداری نمود؟

«اوج آلان» و اکراد در ساختار هویت «قوم کرد» و خواسته های ناسیونالیستی یک قوم تاریخی در ترکیه تجلی می یابند.کشوری که لائیک بوده و انگیزه های مذهبی عثمانی تا کنون نتوانسته است در تقابل یا در کنار لائیسیته به تفاهم و اتحاد برسد.

اما در ایران کنونی که از چند صد سال گذشته حامل مذهب تشیع می باشد،ناسیونالیسم ایرانی در وحدت کامل با اندیشه مذهبی مردم ایران قرار گرفته است،همانگونه که در اوج آزادی های حزبی و گروهی یعنی از اواخر سال 1357 الی 1360،حزب و گروهی بر پایه ناسیونالیسم ایرانی پا نگرفت.

از طرف دیگر برخلاف جنگ طلبی مجاهدین خلق که در معیارهای بین المللی با دشمن متجاوز به ایران(صدام حسین و اکنون جنگ طلبان و سازمان های اطلاعات برخی کشورهای غربی) به همکاری یا عملیات نظامی پرداخت،«اوج آلان» به آب و خاک کشور ترکیه یا بهتر است بگوییم با ترک هایی که با آن می جنگید،خیانت ننموده ،سرویس های اطلاعاتی غرب را بر علیه کشور خود بسیج ننموده و به جاسوسی از ترکیه یا ترور کور شهروندان،سیاستمداران و متخصصان علمی،اقتصادی،فرهنگی و حتی سران نظامی ترکیه نپرداخت.

در همین رابطه مگر سایر گروه های سیاسی اوپوزیسیون خارج کشور که سال ها است در جنگ و دشمنی با جمهوری اسلامی ایران فعالیت می نمایند، در برابر فراخوان جنگ طلبانه گروه رجوی در همکاری  با نئوکان های آمریکایی و تشویق اسرائیل و آمریکا برای حمله به ایران، بارها اعلام ننموده اند که اگر جنگ و مداخله نظامی قدرت های خارجی در ایران صورت گیرد مستقلا به ایران رفته و در کنار سربازان میهنی به دفاع از آب و خاک کشور خود خواهند پرداخت؟  این تفاوت بنیادین نشان می دهد گروه رجوی که تشکیلات خود را بر پایه “شهادت” ، “مذهب” و “انقلابی گری” بنا نهاده و خود را  “تنها جایگزین دموکراتیک” حکومت ایران معرفی می نماید، از نظر تاریخی و مبارزاتی در معیارهای ابتدایی نیز نسبت به «اوج آلان» و “عشیره اش” (می گویند در بحث های درونی مجاهدین، رجوی رهبران اکراد و کردهای ترکیه را ورای عشیرتی و عقب مانده تصویر می نماید) عقب افتاده تر است.چرا که نه با باورهای مذهبی توانست بر گرده مردم ایران بنشیند و نه با نظامی گری، ملی گرایی،ناسیونالیسم، دموکراسی و لائیسیته ای که اکنون به “علم” آن پی برده و تلاش می نماید پس از خروج از لیست تروریستی ،دیدگاه کمپانی های ضد ایران را با چنین قلمی نسبت به خود و گروه اش رنگ نماید!

«اوج آلان» که در جزیره  ای حفاظت شده و خالی از سکنه در ترکیه زندانی است،هنوز “رهبر” است.با نمایندگان  مردم و مجلس ملاقات داشته و برای حفظ منافع کردها به مذاکره با دولت ترکیه می پردازد.گروه های نظامی خود را وارد ترکیه یا  از ترکیه خارج و به کوه های “قندیل” باز می گرداند.خبرنگار بی بی سی که از محل استقرار گروه های نظامی کرد گزارش تهیه نموده بود،تعداد افراد مسلح در آن منطقه را 15000 نفر ذکر کرده است.مردم کرد در برخی شهرهای بزرگ و کرد نشین ترکیه علاوه بر برخی مراسم ها برای «اوج آلان» حتی جشن تولد برگزار نموده اند.

برای «رجوی» چند نفر در ایران مراسم یا جشن تولد برگزار کرده اند؟ در دنیای فرضی و قیاس اگر روزی رجوی به سرنوشت «اوج آلان» در زندانی حفاظت شده توسط جمهوری اسلامی گرفتار آمد، آیا او توان و انگیزه « اوج آلان» را برای خود و رهبری هوادارانش خواهد داشت؟ اساسا آیا برای رجوی چنان توان و امکانی باقی مانده است که بتواند مانند «اوج آلان» “رهبر” باقی بماند؟ اگر چنین روزی تحقق یافت،کدام نیروی نظامی را در جنگ با جمهوری اسلامی بسیج نموده یا آنان را  نهی کرده و برای برقراری صلح و آتش بس به کدام “کوه قندیل” باز خواهد گرداند؟

«اوج آلان» رهبر معنوی کردهای ترکیه برای بازستانی حقوق مردم کرد از دولت ترکیه است.آیا با “اقبالی”که مردم و گروه های سیاسی ایرانی حتی خارج نشین ها نسبت به رهبران مجاهدین داشته و آنان را “منافق”،”مزدور و جاسوس اجنبی”،”وطن فروش”،”جاده صاف کن جنگ طلبان آمریکایی” و “خائن به مردم ایران” می دانند، «رجوی” و تتمه باقیمانده “ارتش خصوصی صدام حسین” مردم کدام ناحیه از ایران را تحت رهبری خود دارند؟

آیا ظلم به «اوج آلان» نیست که «رجوی» را با او مقایسه کرده و در دوران به گل نشینی “کشتی” و “کشتی بان” برایش طنز استراتژی نوین و روش های تغییر یا بیرون آمدن از ساحل ورشکستگی تدوین می نمایند؟

ما بر روی کره خاکی و جهان مادی حرکت می کنیم.همانگونه که از چهار فصل طبیعت بر می آید،هر تغییری بر اساس شرایط مطلوب، زمان مناسب و در بستر مادی از واقعیت ها محقق می گردد.نمی توان با توهمات ، آرزوها یا شیادی در جهان مادی تغییر ایجاد کرد.

فرضیات پوپولیستی آن نویسنده خواهان تغییر(به عمد یا غیر عمد) در آن است که دوران توهمات فعلی «رجوی» و دستگاه گروهی که هر روزچند تا از پیچ و مهره های فرسوده اش شل و باز شده و با تصادمات گوناگون شکسته و به مرحله اسقاط نزدیک شده را با سال 1360 یا 1364 مقایسه نموده و برای “دوران جدید” هم فاز با سال 1364  تئوری و استراتژی می نویسد.آیا واقعا می توان شرایط فعلی رجوی و گروه مجاهدین خلق را به آن سال ها بازگرداند؟

بدون تردید نه «رجوی» وجهه و وزنه نظامی،سیاسی،استراتژیکی،اجتماعی و ملی «اوج آلان» را دارد و نه در بین ایرانیان داخل و خارج چنین جایگاه و توانی حتی در تشابه و قیاس، برای گروه رجوی متصور است.

به اعتقاد نگارنده اکنون اگر حتی دولت جمهوری اسلامی را از معادله مطلوب آنان حذف نماییم،«رجوی» و گروه اش را مردم ایران پس داده اند.جراحی زائده ای که تیغ اش را رجوی به دست گرفته و درد اش را مردم ایران کشیدند، گرچه اکنون به شادی ختم گردیده،اما بازیابی آن فرآورده، بازگشت ناپذیر بوده و هر چه هست،ناکامی و تباهی است.

گوشه هایی از این نوع تباهی ،عدم تغییر و بازگشت ناپذیری را می توان در مواضع رجوی و مجاهدین خلق نسبت به جداشدگان،منتقدین، گروه های سیاسی و حتی خانواده های اعضای مجاهدین (که رجوی آنها را ماموران اطلاعات،فامیل الدنگ و سگ های زنجیری می خواند) در “پادگان اشرف” و “لیبرتی” دید و لمس نمود. بنابر این «رجوی» و مجاهدین خلق زمینه و توان تغییر مثبت نداشته و با همه پارامترهای سیاسی،اجتماعی و استراتژیکی که بطور خلاصه اشاره گردید، نمی تواند برای مردم ایران یا آینده سیاسی گروه خود، «اوج الان» ثانی گردد!

9 اوت 2013

امیر حسین پناهی

AriaNews
AriaNewshttps://aria.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط