10.7 C
Paris
Friday, May 3, 2024

همدلی مجاهدین با عاملین فاجعه ۱۱ سپتامبر

هفده سال از فاجعه دردناک یازده سپتامبر که با عملیاتی وحشیانه از سوی عده ای حیوان صفت خون هزاران بیگناه بر زمین ریخت می گذرد،این فاجعه دردناک را به تمام بشریت و بازماندگان این حادثه تروریستی تسلیت می گویم و امیدوارم که جهان چشم خود را باز کند و با نگاهی به گذشته سازمان های تروریستی، گروه هائی مثل مجاهدین که پرونده سیاه تروریستی آنان برای همه روشن است را در یک دادگاه مردمی در برابر عدالت قرار دهد.

در قرارگاه باقرزاده در بغداد بودیم، برای نشست رجوی ما را به آنجا برده بودند، در همان روزها بود که قبل از شروع نشستها از تشکیلات مجاهدین جدا شدم،مرا با ماشین از باقرزاده به اردوگاه اشرف منتقل کردند.
در انتهای اردوگاه خانه هائی بود که قبل از زورچپانی انقلاب ننگین ایدولوژیک کسانی که متاهل بودند حداقل درآخر هفته زن و مرد با فرزندان خود بوی خانواده را احساس می کردند و عواطف خود را نثار یکدیگر می نمودند که رجوی آنرا تحمل نکرد و با همان انقلاب کذا تمام خانواده ها را از هم پاشید و بعد از آن هم آنجا را تبدیل به زندان انفرادی نمود.
مرا به یکی از همان خانه ها که اکنون انفرادی بود بردند، به در و دیوار که نگاه می کردم با خودم می گفتم، چگونه می شود باور کرد خانه ای که زمانی کانون گرم خانواده ای بوده اکنون زندان انفرادی باشد؟ آیا رجوی هم این احساس را دارد یا نه؟ اما وقتی حرفهای رجوی را به یاد می اودرم که می گفت خانواده کانون فساد است به خود می گفتم رجوی اصلآ نمی داند عشق و عاطفه چیست، احساس به فرزند چیست، و البته وقتی کسی از خود بت بسازد احساسات انسانی در او خواهد مرد و تبدیل به موجودی می شود که همه چیز را تنها برای خود می خواهد و برای رسیدن به آن هم حاضر است همه را سر ببرد.

بگذریم، یکی دو هفته یا کمی بیشتر بود که از تشکیلات مجاهدین جدا شده بودم، مسئول انفرادی من کسی به نام رضا یکی از کادرهای قدیمی سازمان بود، از برخورد و رفتار او در این مکان دورافتاده و دور از چشم تشکیلات روشن بود که دل پری از سازمان دارد و اگر می توانست از من زودتر از تشکیلات جدا می شد،رضا برایم تلویزیون آورده بود، من هم کانال عراق را تماشا می کردم که پر از رقص و اواز عربی بود،رضا عصرها میامد پیش من و جلوی تلویزیون روی زمین دراز می کشید و با نوشیدن یک فنجان چای، با تماشای رقص های عربی هم روزش را به سر میاورد و هم اینکه اعتراض خود به تشکیلات را نشان می داد، به هر حال، روی تختخوابم دراز کشیده بودم و به آینده خود فکر میکردم آینده ای که در آن زمان هنوز برایم روشن و واضع نبود، نمی دانستم چه خواهد شد اما به این امید داشتم که از چنگال عنکبوتی تشکیلات مجاهدین خلاص خواهم شد و زندگی رنگ دیگری خواهد داشت، ناگهان صدای پخش موزیک شاد که از بلندگوهای اردوگاه اشرف پخش می شد به گوشم رسید،ترانه هائی از خود سازمان که در هنگام انجام عملیات تروریستی خودشان در درون میهن و یا در مرزهای ایران انجام می دادند معمولآ پخش می کردند تا برای عملیات ننگین و ضد وطنی پایکوبی کنند، با خودم گفتم حتمآ باز هم دست به یک کار تروریستی زده اند با اینکه در اقدامی تروریستی در درون ایران تلفات داده اند ولی برای فریب اعضاء جشن می گیرند، اما ناگهان صدای رضا را شنیدم که فریاد زنان به سمت بازداشتکاه من میامد، فریاد میزد امریکا نابود شد، امریکا نابود شد، امریکا را منفجر کردند هزاران هزار نفر کشته شدند وووو…..
نمی دانستم چه اتفاقی افتاده اما از صدای بلند پخش موزیک معلوم بود خبر مهمی هست، رضا وارد شد و گفت فهمیدی که برجهای دوقلو امریکا را منفجر کردند و هزاران نفر کشته شدند؟ تبریک تبریک و از آنجا دور شد.
مات و مبهوت ماندم بدون اینکه پاسخی بدهم سیگاری روشن کردم و با خود گفتم: یعنی چی رضا میگه هزاران نفر کشته شدند آنوقت مجاهدین جشن و پایکوبی می کنند؟ چطور ممکن است؟
نمیدانم چقدر گذشت که ناگهان دوباره رضا بازگشت اما این بار با ظرفی پر ازشیرینی، شیرینی را جلویم گرفت و گفت بردار امریکا نابود شد، بردار امریکا از درون منفجر شد.
مات و مبهوت از این عمل شرم آور بهش گفتم کشته شدن این همه انسان شیرینی خوردن نداره رضا، اما او باخنده و بی اعتناء برگشت و رفت.

صدای جشن و پایکوبی در اردوگاه اشرف تا ساعتی ادامه داشت، در همان دقایق که رهبران مجاهدین از ریخته شدن خون آنهمه انسان بی گناه که به دست عده ای تروریست مثل مجاهدین پرپر شده بودند، این گروه به ظاهر مردمی از ریخته شدن خون انسان ها سرمست بود و با شادی و تبریک شیرینی پخش می کردند، زمانیکه دنیا در شوک بی سابقه فرو رفته بود و در حالیکه مردم در سراسر دنیا با ابراز همدردی با بازماندگان این حادثه دردناک همدردی می کردند و برای کشته شدن بی دلیل آنهمه انسان اشک می ریختند، اما واقعیت این است که مجاهدین گروهی است که که خود همین کاره است و از چنین عملیات های تروریستی در هر جا هم که انجام شود از آن استقبال می کنند، چرا که پایه و اساس سازمانش بر خون استوار است.

اما برخورد آنروز مجاهدین با واقعه دردناک یازده سپتامبر و برخورد امروزشان با امریکا برخوردی است که بایستی برای رهبران و سیاستمداران جهان روشن باشد تا بدانند و آگاه باشند که سازمان مجاهدین و رهبران آن با عاملین و آمرین این حادثه یک دل و یک صدا بوده و هستند، امروز هم به دامن کسانی پناه برده اند که عاملین حادثه خونبار یازده سپتامبر را از نظر مالی تآمین می کردند، از سر دربه دری و آوارگی با دجالیت خود را به دامن همان امریکائی انداخته اند که در واقعه یازده سپتامبر در اردوگاه اشرفشان برای ریخته شدن خون مردم شیرینی پخش می کردند.
البته دراین میان بایستی تف بزرگ و محکمی نثار بولتون و رودی جولیانی و اینگونه جنایتکاران کرد که چنین جانورانی را که در دوران شاه مستشارهای امریکائی را در تهران ترور کردند در آغوش خود جا داده اند و هم اینان چونان فرقه در گل نشسته رجوی به مردم خودشان خیانت می کنند، وقتی برای بولتون ها خون مردم خودشان ارزشی نداشته باشد آیا خون مردم ایران برایشان ارزشی خواهد داشت و آیا نابودی مردم ایران برایشان مهم است؟ هرگز.
برای امریکا منافع حقیروکثیفش مهم است و برای مجاهدین به دست گرفتن قدرت و حکومت،مردم و منافع ملی کشور برایشان بی اهمیت است، چرا چون خودفروخته و شیفته قدرت و حاکمیت هستند

ادوارد ترمادو – وبلاگ ترمادو

AriaNews
AriaNewshttps://aria.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط