ایرج مصداقی اخیرا مطلبی مفصل در 207 صفحه در فورمات پ د اف با عنوان «گزارش 93/ واکاوی و بررسی رفتار و فرهنگتوتالیتاریستی مسعود رجوی» منتشر نموده است.[1]
موضوع گزارش بررسی پاسخ و عکس العمل های رهبری سازمان مجاهدین و “مریدان” او به گزارش 92/ نامه سرگشاده ایرج مصداقی به مسعود رجوی می باشد که در سال 1392 منتشر شده بود. او توضیح می دهد چرا در بیش از یک سال گذشته به حجم انبوه فحاشی و اتهاماتی که پس از آن نامه سرگشاده برعلیه او منتشر شده پاسخ نداده است. مصداقی در مقدمه گزارش 93 ابراز تاسف می کند که رهبری مجاهدین “نخواست و یا نتوانست با مرور آن گزارش به بازنگری در مسیر 33 ساله خود بپردازد”. وی هدف خود از انتشار این گزارش ها را “آگاهی رساندن و نه اثبات دیدگاه” خود عنوان کرده و تاکید می کند “اتفاقا آگاهی آن چیزی است که رهبران توتالیتر و مستبدان از آن می ترسند.”
مصداقی در پیشگفتار گزارش 93 تاکید می کند “این دو گزارش بیش از هرچیز، بازشناسی توتالیتاریسم و تمامیت خواهی و نمود عملی آن است، اینکه این سیستم چگونه و برپایه ی چه مکانیسم هایی برساخته می شود و در چه فرآمدی و چگونه انسان را به بنده و مرید و روبات دگرگون می سازد؛ چگونه فردیت و استقلال و اندیشیدن و پرسشگری را تا مسخ شدگی کامل، از فرد می گیرد و او را به درجه ای از شیئ شدگی می رساند که بتواند به فرمان و خواست رهبر، هر زمان که اراده کرد، با وجدانی آسوده و با افتخار دست به هر دروغ و جنایتی بزند و در این سرسپردگی کامل، حتا از قربانی کردن نزدیک ترین کسان خود نیز ابایی نداشته باشد و لحظه ای بر کارش درنگ نکند.”
مصداقی که در گذشته به عنوان هوادار با سازمان مجاهدین خلق همکاری داشته و بسیاری از دوستان و یاران و همرزمانش در زندان اعدام شده یا شاهد رنج و شکنجه آنها بوده یا در جریان درد و مصیبتی که خانواده و بازماندگان آن ها در سه دهه گذشته تحمل کرده اند قرار دارد، اعضا و هوادارن سازمان مجاهدین را نیز مخاطب خود می داند و می نویسد: “از طرف دیگر این دو «گزارش»، گونه ای خود کاوی و نگریستن به خود است که ما اعضا و هواداران مجاهدین را وادار می کرد تا سال ها، مرید شدن خود را نبینیم و یا با هزار و یک توجیه و بهانه، پیوسته و بسادگی، چشم بر واقعیت ها بسته و در آن خودفریبی بزرگ شرکت داشته باشیم و فراموش کنیم که پیوستن مان به سازمان، برای چه و با چه هدفی بوده است. آن چه که ما در پی اش بودیم و برای تحقق اش مبارزه می کردیم، و نسل برآمده از انقلاب ضد سلطنتی برای تحقق آن از هفت دریا خون و شکنجه گذشت، رهایی انسان از بند هرگونه سرسپردگی و اسارت بود؛ براندازی رژیم و برپایی جامعه ای دمکراتیک و آزاد و عدالت گستر بود، نه فرو افتادن در گندآب «انقلاب ایدئولوژیک» نوینی که رهبرش همه را مرید و مطیع و حل شده در خود می خواست و به کمتر از آن رضایت نمی داد.”
آغاز این “واکاوی”، فصل اول گزارش 93 می باشد که به طرح 271 پرسش عمومی از رهبری سازمان مجاهدین اختصاص دارد. سوالاتی که نویسنده در دیگر فصل ها به طور تحلیلی در جستجوی روشن کردن پاسخ آنها بر می آید.
نوشته حاضر نگاهی سریع به چند نکته ی برجسته در این گزارش می باشد.
اول- از نظر تاریخی: خمینی و رژیمش به عنوان نیروی حاکم در کشور، تاریخ معاصر ایران را دستکاری یا حذف کرده و آن را آنطور که به نفع خودش بود، نوشته و تبلیغ کرده و آموزش می دهد. این رویه در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران نیز به عنوان بزرگترین نیروی سیاسی بعد از انقلاب صادق است. در دهه اول بعد از انقلاب، تاثیر فعالیت های سازمان مجاهدین در تحولات سیاسی کشور در موارد بسیاری تعیین کننده بوده است. کشته شدن ده ها هزار نفر و دستگیری و شکنجه ی ده ها هزار نفر فعال سیاسی در زندان های رژیم و مهاجرت میلیون ها انسان از جمله دستاوردهای انسانی این تحولات است. قفل شدن تحولات سیاسی در ایران و گرفتار شدن در فرآیندی غیردمکراتیک که کشور را چند دهه به عقب برگرداند نیز یکی دیگر از این دستاوردهاست.
هم رژیم و هم سازمان مجاهدین، راه هر نوع نقد و بررسی چالشگرانه و کارشناسانه را چه برای نیروهای بیرونی و چه برای نیروهای خودشان در داخل سیستمشان بسته اند. نتیجه آنکه: نسل جوان در داخل کشور که دنبال راه برون رفت از وضعیت حاضر است در هر مقطع باید تجربه ی خود را از صفر شروع کرده و با روش آزمایش و خطا، بسیاری از راه های قبلی را دوباره از سر بگذراند، تا جائی که دوباره سرش به سنگ خورده و باورش شود که مثلا از خاتمی و روحانی معجزه ای در نخواهد آمد. تجربه ای که نتیجه ی آن سرخوردگی یک نسل، مهاجرت های گسترده، گسترش افسردگی، خودکشی، اعتیاد و بی تفاوتی در جامعه می باشد. چیزی که امروز دیگر متاسفانه در جامعه ایران همه گیر شده است.
رژیم و سازمان مجاهدین به عنوان دو نیروی مهم شکل دهنده تحولات سیاسی- اجتماعی ایران در سه دهه گذشته (بقیه نیروهای سیاسی هم جای خود دارند)، عمدا و آگاهانه بین نسل دهه شصت با نسل های بعدی فاصله انداختند و در دهه های بعد با ادامه روش شان در بی خبر نگه داشتن مردم و با عدم شفافیت و عدم پاسخگوئی و عدم اطلاع رسانیِ درست، حفره بزرگی در حافظه تاریخی مردم و جامعه نسبت به تحولات سیاسی کشور ایجاد کردند که در کنار سرکوب وحشیانه، یکی دیگر از نتایج آن، سیاست گریزی مردم و نسل جوان است. همه این ها میدان را برای “توتالیتاریست” های حاکم و مغلوب، طوری فراهم می سازد که بتوانند تنها و تنها بتازند و کماکان در قدرت بمانند.
گزارش 92 و گزارش 93 ایرج مصداقی، این فرصت را به مردم و نسل جوان و دلسوزان آزادی ایران و فعالین سیاسی می دهد تا بخشی از این “تاریخ پنهان” شده در درون سازمان مجاهدین را ببینند و فرصت داشته باشند تا در موردش فکر کرده و تعمق کنند. این گزارش به خوانندگان این فرصت را می دهد تا بهتر ببینند چگونه سرنوشت مردم و کشور یا اعضاء و هواداران سازمان مجاهدین با روش های پیچیده ی روانشاسانه، بازیچه قدرت طلبی مسعود رجوی، رهبر این سازمان قرار گرفته است. آگاهی نسبت به این حقایق می تواند مانع از آن شود که رژیم یا سازمان مجاهدین بتوانند بعد از این نیز از این شیوه ها به طور موثر، آنگونه که تا حالا استفاده کرده اند، استفاده کرده یا بهره ببرند.
پرتو افکنی ایرج مصداقی بر این بخش های تاریک و پنهان سازمان مجاهدین، کاری است با ارزش در جهت روشن شدن برخی از حقایق تاریخی کشور و تبعاتی که با خود به همراه داشته است.
دوم- از نظر سیاسی: گزارش 92 و گزارش 93 ایرج مصداقی، مکانیزم های پنهان در جنگ قدرت یا تلاش برای حفظ قدرت را با مثال های متعدد سه دهه ی گذشته، بویژه در مورد سازمان مجاهدین، مستند و روشن می کند. سیستم و اندیشه ی توتالیتر که بانی و مسبب این وضعیت هست را خوب توضیح می دهد. از این زاویه، این گزارش نه تنها مسائل مربوط به رژیم و بخصوص سازمان مجاهدین را تحلیل می کند، بلکه چه بسا به دیگر جداشدگانِ دیگر نیروها نیز کمک کند تا به درون خود نگاه کرده و چه بسا در آینده، متاثر از این گزارش ها، افرادی از دیگر جریان های سیاسی نیز زبان به سخن و نقد خود یا سازمانشان بگشایند. حرکت سیاسی در ایران بدون نقد جسورانه نمی تواند از گزند ضربات و خطاهای گذشته مصون بماند، از این رو، این گزارش می تواند به فعالان سیاسی نسل جدید کمک کند تا خود را از آسیب های احتمالی آینده به میزان زیادی در امان نگه داشته و یا حداقل مانع از تکرار تجارب منفی گذشته گردند.
سوم- به لحاظ فاکت ها: این گزارش فاکت های بسیاری را در بر می گیرد. از اظهار نظرهای افراد و شخصیت ها گرفته تا کتب و اسناد درون سازمانی. از اسناد سری و محرمانه گرفته تا اسناد کاملا علنی. به لحاظ محدوده زمانی نیز فاکت های ارائه شده مواردی از قبل از سقوط نظام سلطنتی تا مواردی مربوط به تحولات چند روز قبل از انتشار گزارش را در برمی گیرد. فاکت های داده شده با ذکر منبع می باشند که نشان از یک کار تحقیقی دقیق دارد. بسیاری از این اسناد و فاکت ها یا برای عموم شناخته شده نیست، یا در زمان حاضر دسترسی به آن برای عموم راحت نمی باشد. همه اینها بر سندیت و ارزش گزارش می افزاید.
چهارم- از نظر لحن بیان: یکی از نقاط قوت بزرگ گزارش 93 نسبت به گزارش 92 زبان و لحن بیان است. لحن بیان گزارش در اساس خیلی آرام، منطقی و محترمانه است. پرسشگرانه و چالشگر، سیستماتیک، جسورانه، تابو شکنانه و شجاعانه است. اگرچه این لحن در فصل نهم قدری به تندی می گراید.
گزارش هم در تیتر و هم در متنِِ نوشته از صراحت بالا برخوردار است و با انگشت گذاشتن بر روی شخص مسعود رجوی، بر نقش و مسئولیت او تاکید داشته و از کلی گوئی دوری می کند. از این طریق با “تقدس زدائی” و تابو شکنی، از فردی که خود را نماینده خدا بر روی زمین می داند، هم بساط فریبکاری مذهبی که کشور ما از آن آسیب فراوان دیده را بهم می ریزد و هم به آنانی که به عنوان مُریدِ این “رهبر عقیدتی” هنوز اسیر تفکرات قرون وسطائی می باشند فرصت می دهد تا اگر بخواهند از طریق پرسش های طرح شده در این گزارش، “حقیقت مطلق” را از دریچه ی دیگری نیز ببینند.
گزارش 93 آینه وفادری نویسنده به این جملات او در صفحه 103 گزارشش می باشد: “هیچ جامعه ای بدون برخورداری از منتقدانی جدی و کوشا راه به دموکراسی نبرده است. دموکراسی محصو کنش و واکنشی است که در جامعه و بین نیروها صورت می گیرد. کنش و واکنشی که البته پایداری و ماندگاری وشفاف شدن هرچه بیشتر دموکراسی را نیز تضمین می کند.
امروز وجدان آگاه بشریت بر «مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری» پای می فشرد. هیچ ماموری نمی تواند از مسئولیت شخصی اش معاف باشد؛ مسئولیت اخلاقیِ اجرای اوامر با همه مجریان و کارگزاران و حامیان یک نظام سیاسی است.
در نظام های توتالیتر تنها کسانی که از روابط حاکم حمایت می کنند مسئول نیستند، بلکه آن هایی که اطاعت» می کنند نیز مسئولند. اگر نه از جنبه ی حقوقی، اما از جنبه های اخلاقی و وجدانی مسئولند. حتی آن هایی که «احساس گناه» می کنند و اقدامی برای جلوگیری از «ارتکاب شر» به عمل نمی آورند از منظر اخلاقی مسئولند.
به منظور بالابردن سطح آگاهی عمومی بایستی کوشید. تنها نیروهای تمامیت خواه و قدرت طلب هستند که پایگاه اجتماعی و توده ای خود را در میان پایین ترین و ناآگاه ترین و بی خبرترین اقشار جامعه می جویند و با فریب و سوءاستفاده از آنان قدرت خویش را بنا می کنند.
هیچ جریان و رهبر تمامیت خواه و قدرت طلبی، تا زمانی که در میان همگان به پرسش گرفته نشود و وادار به پاسخگویی نشود، حاضر نیست دست از نظر و رفتار و شیوه هایش بردارد و تا آخر خط یکه تازی کرده و همواره در پی گسترش دایره ی قدرت ویرانگر و تباه کننده اش خواهد کوشید.
تنها نیروهای تمامیت خواه و قدرت طلب هستند که هواداران و اعضای خود را از نقد و پرسش باز داشته و آنان را به عملگرایی صرف، تشویق می کنند. تنها نیروهای تمامیت خواه و قدرت طلب هستند که پیوسته میان اعضا و هواداران شان و دیگر گروه های اجتماعی دشمنی و کینه را پرورش داده و گسترش می دهند. وگرنه، برای نیروهای دمکراتیک، هرگونه پرسشی، حتا «پرسش های انحرافی» نیز یک فرصت است تا با پاسخ های منطقی و روشنگرانه، بتوانند در انتشار و گسترش آگاهی بکوشند و جنبش را به سوی یک جنبش آگاهانه و خردمندانه و نه کور و انتقام جویانه، هدایت و رهبری کنند.”
***
اگرچه نویسنده گزارش 93 بر شخص مسعود رجوی به عنوان فردی که باید در مقابل پرسش های موجود در این گزارش پاسخگو باشد تاکید می کند، اما او با نوشتن این گزارش هدفی فراتر را دنبال می کند. آنجا که او در صفحه 111 یادآور می شود: “اشتباهی که نسل ما مرتکب شد و بهای آن را به سنگینی پرداخت، نباید تکرار شود. باید از گذشته درس گرفت. همه ی چهره ها و مبارزان از وجوه مختلف شخصیتی برخوردارند که می بایستی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.”
آری! نقد، پرسشگری و صراحت در کلام همراه با منطق و استدلال و رعایت انصاف و همزمان با آن، پرهیز از پرخاشگری و توهین و اتهامات بی پایه و اساس، به روشنگری و شناخت حقیقت کمک می کند. این آن چیزی است که آنانی که با هدف ایرانی آزاد و دمکراتیک، منطبق بر معیارهای حقوق بشر و برای رهائی از چنگال جنایتکاران حاکم بر ایران مبارزه می کنند، به آن نیاز دارند.
تا زمانی که یک حاکمیت منطبق بر قانون و تفکیک قوا و متعهد به کنوانسیون های جهانی در ایران برقرار نشده و تا زمانی که رسانه های آزاد و خبرنگاران مستقل در جهت اطلاع رسانی آزاد نمی توانند فعالیت کنند و تا زمانی که محققین و پژوهشگران بی طرف تاریخ و علوم سیاسی و اجتماعی، محروم از کار علمی و تحقیقی هستند، تا آنزمان، تلاش انسان هائی که به طور منفرد و با پذیرش همه تهدیدات و توهین ها در جهت روشن کردن حقیقت تلاش می کنند، قابل تقدیر است. گزارش 92 و گزارش 93 ایرج مصداقی، گامی ماندگار در این راستا می باشند.
به امید آنکه، آنانکه در درون نظام توتالیترغالبِ جمهوری اسلامی و یا نظام های توتالیتر مغلوب و هنوز به حاکمیت نرسیده ی اپوزیسیون از حقایقی باخبرند، در جهت پرتو افکنی بر حقیقت، مسئولیت انسانی- اخلاقی خود را دریابند و ساکت ننشینند تا راه رسیدن به حاکمیت مردمی و دمکراسی در ایران هموارتر گردد.
حنیف حیدرنژاد
22.07.2014
http://www.hanifhidarnejad.com
1- گزارش 93/ واکاوی و بررسی رفتار و فرهنگ توتالیتاریستی مسعود رجوی
http://www.pezhvakeiran.com/pfiles/goazersh_be_mardom_vakonesh92_2014n.pdf
منبع؛ http://www.hanifhidarnejad.com