9.8 C
Paris
Sunday, December 1, 2024

مسعود رجوی، دفاع از آزادی بیان سلمان رشدی و سرکوب آزادی بیان مخالفین خود

hanif_heydar-nejad

در بیست و پنجم بهمن  1367 خمینی با صدور یک فتوا سلمان رشدی، نویسنده بریتانیائی هندی تبار را بخاطر نوشتن کتاب آیات شیطانی مرتد اعلام کرده و  از همه “مسلمانان غیور” در جهان خواست تا هر کجا سلمان رشدی و ناشرین کتاب او که از محتوای کتاب مطلع هستند را یافتند، آنها را اعدام نمایند.

سازمان های حقوق بشری، انجمن قلم، ناشرین کتاب و سیاستمداران و نمایندگان پارلمان ها در بسیاری از کشورهای جهان در دفاع از حق آزادی بیان سلمان رشدی، فتوای خمینی را محکوم کردند. در همان زمان مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران نیز با صدور اطلاعیه ای فتوای خمینی را “ضد اسلامی” نامید، آن را محکوم کرد و خود را در صف مدافعین آزادی بیان قرار داد.

بیست و پنجمین سالروز  صدور فتوای خمینی بر علیه سلمان رشدی، به گونه طنزی تلخ همزمان شده با آخرین پیام مسعود رجوی خطاب به هوادارانش که در آن برعلیه آزادی بیان منتقدین و مخالفینش خطابه سر می دهد. او ده سال است که از انظار عمومی پنهان شده و ارتباط مستقیمی با مردم ندارد. پیام وی به تاریخ 20 بهمن 1392 در سایت سازمان مجاهدین خلق منتشر شده است.[1]

مسعود رجوی در قسمت پایانی پیام خود، مخالفین و منتقدین و جداشدگان از این سازمان که بر علیه او زبان به انتقاد گشوده و یا دست به قلم برده و افکار و اندیشه هایشان را انتشار عمومی می دهند، مورد حمله قرار داده و از جمله در مورد آنان می گوید: “به چرند بافان جبهه ولایت علیه مجاهدین و مقاومت و به همه قلاده داران نظام خلافت که قیمت پارس کردن آنها در ساحل عافیت را مجاهدین در اشرف و لیبرتی با گوشت و پوست و استخوان در اعدام های جمعی و موشکهای کوچک و بزرگ می پردازند می گوئیم، چـی، چنـد، چگونه؟ چـه گرفتی؟ خود به چنـد و چگونه فروختی؟

مسعود رجوی با این کلمات و با این ادبیات و منطق مشخص می کند ذره ای ارزش برای آزادی عقیده و بیان قائل نیست. او  هر مخالفتی با خودش را با توهین آمیز ترین کلمات و اتهامات پاسخ می دهد. او نشان می دهد که کمترین ظرفیتی برای تحمل دگراندیشان نداشته و  با آزاد اندیشی مخالف است.

حال سوال این است: آیا مسعود رجوی مقامی بالاتر از مقام و منزلت پیامبر مسلمانان برای خود قائل است؟ چطور است که او، از سلمان رشدی و آزادی بیان او دفاع می کند (که البته دفاع از سلمان رشدی کاری درست بوده است)، اما انتقاد و مخالفت با خود را تحمل نمی کند؟ چطور است که حمله به خمینی و خامنه ای و هر آخوند دیگر در رژیم جنایتکار حاکم بر ایران نشانه آزادگی ست، اما سوال و انتقاد و مخالفت با خود را سرکوب می کند؟

اصلا هدف از مبارزه با ولایت فقیه و دیکتاتوری و رهبری فردی و خودکامه برای چیست؟ برای آن است که یکی رفته و فرد دیگری جای آن بنشیند که اجازه سوال از او نباشد؟ فردی که حاضر به پاسخگوئی و قبول مسئولیت نیست؟ اصلا مگر مبارزه مردم ایران برای فقط سرنگونی یک رژیم و ساقط کردن یک رهبر خودکامه است؟ اگر قرار باشد جای یک فرد خودکامه با فرد جدیدی پر شود که او نیز حاضر به پاسخگوئی نیست و خود را بالاتر از پیامبر مسلمانان می داند، اصلا چرا باید مبارزه کرد و برای خودکامه ی هنوز به قدرت نرسیده جان داد؟

اما اگر هدف از مبارزه با دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، سرنگونی حاکمان و جایگزینی افراد جدید بجای آنان نباشد، بلکه هدف، حاکم کردن ارزش های حقوق بشری، حاکمیت قانون، حاکمیت ملی و مردمی و دمکراسی پارلمانی و حاکمیت یک نظام سکولار و پلورلیستی باشد، در این صورت باید به مسعود رجوی گفت: تنها دفاع از آزادی بیان سلمان رشدی کافی نیست! به مردم و به مخالفین خود و حق آن ها برای بیان آزاد عقیده و نظراتشان احترام بگذارید. حق اعضاء خود برای جدا شدن را بپذیرید و به جنگ روانی بر علیه آنان پایان دهید. اگر نمی خواهید بپذیرید که در استراتژی و سیاست های خود شکست خورده اید و اگر حاضر نیستید مسئولیت رفتار و اعمال و سیاست های خود را به عهده بگیرید، بجای توهین و اتهام، پرسش و انتقادات مخالفین خود را با منطق و برهان پاسخ دهید. یاد بگیرید با ادب و با احترام و تواضع با مردم سخن بگوئید.

آقای رجوی به ادعای خود در مورد دفاع از آزادی بیان سلمان رشدی در بیست و پنج سال پیش نگاه کنید. گذشت زمان نشان می دهد که آن ادعا رنگ باخته و امروز کمتر کسی مبارزه ادعائی شما برای آزادی را جدی می گیرد. بر همان اساس نیز کمتر کسی ادعای مبارزه شما برای دمکراسی و حاکمیت مردمی را باور می کند. جنگ شما با جمهوری اسلامی و حاکمین آن، جنگی ایدئولوژیک و برای کسب قدرت و جایگزینی خودکامگی خودتان است. شما می خواهید “رهبری عقیدتی” را جایگزین “ولایت فقیه” کنید.

شما خطاب به آنانی که در قرارگاه اشرف مغزشان با شلیک گلوله توسط عوامل جمهوری اسلامی بر زمین ریخت می گوئید “ای کاش با شما می بودم”. این حرف را کمتر کسی از شما باور می کند. اگر می خواستید، می توانستید که در کنارشان باشید. اما شما، همسرتان مریم و بخش بزرگی از دیگر رهبران سازمانتان در سخت ترین شرایط، رزمندگانتان را تنها گذاشته و به مکانی امن رفتید. به بازی فریبکارانه تان که هزینه آن را خون و درد و رنج هزارن هزار انسان و خانواده هایشان تامین کرده و تامین می کنند پایان دهید.

26 بهمن 1392/ 15 فوریه 2014

منبع؛ سایت حنیف حیدرنژاد

 

AriaNews
AriaNewshttps://www.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط