روز پنجشنبه و جمعه (17 و 18 دسامبر) دادگاه عدالت فرانسه در “سیته” پاریس ، “ایوبونه” و سردمداران مجاهدین را بخاطر توطئه، تهدید، افترا و دروغ برعلیه شهروندان ایرانی پای میز محاکمه کشاند.
در جریان این دادگاه که تمام سردمداران باند رجوی بعنوان شهود و تماشاچی شرکت داشتند علیرغم شارلاتن بازی های ویژه در برابر دادگاه ،سرافکنده و ذلیل از نتایج اولیه به لانه های خود بازگشتند.
همزمان لشگر کشی 500 نفره چماقداران رجوی نیز کارساز نشده و با چوب ، چماق ، چاقو ، پنجه بوکس ، فحش ، ناسزا ، ارعاب و تهدید به آدم کشی و حرکت های میمون وار وحشیانه نیز نتوانست مانع از حضور ایرانیان آزاده شده و خللی در روند دادگاه بوجود بیاورند.
این دادگاه بر اساس شکایت تعدادی از ایرانیان آزاده و از جمله انجمن آریا با مسئولیت آقایان “جهانگیر شادانلو”، “دکتر احسان نراقی”و منوچهر شلالی بر علیه ایو بونه ، کتاب جعلی منتشر شده از او بنام “واواک” و رهبران باند تروریستی رجوی تشکیل شده و در طی 2 روز به مدت 20 ساعت به این مسئله رسیدگی کرد.که نتایج اولیه آن یک شکست مفتضحانه برای باند تروریستی رجوی بود.
علیرغم حضور و حمله وحشیانه بیش از 500 عضو چماقدار باند تروریستی رجوی ،تعدادی از اعضاء جدا شده از مجاهدین آقایان؛محمد حسین سبحانی،علی قشقاوی،محمد کرمی و جواد فیروزمند نیز در این دادگاه حضور داشته و توسط چماقداران باند رجوی مورد ضرب وشتم قرار گرفتند که به رسوایی بیش از حد مجاهدین و رهبرانشان در نزد پلیس و قاضی دادگاه انجامید.
این پیروزی بزرگ که همزمان با اخراج تتمه باند تروریستی رجوی از عراق بوقوع پیوسته، برای ایرانیان آزاده و عدالت در فرانسه و یک شکست مفتضحانه برای باند تروریستی رجوی و لابی های با جیره و مواجب او بود.
این پیروزی بر ایران و ایرانی مبارک باد.
گزارش دادگاه ایوبونه در پاریس
روز پنجشنبه و جمعه (17 و 18 دسامبر 2009 ) از ساعت 1330 الی 2200 طی دو روز متوالی آقای “ایوبونه”(رئیس سابق د.اس.ت) به اتهام انتشار کتاب جعلی “واواک…” ،دروغپردازی و توهین به ایرانیان شریف ساکن فرانسه و حمایت از باند تروریستی رجوی پای میز محاکمه کشیده شد.
در این محاکمه که با حضور اکثر قریب به اتفاق فرماندهان، اعضاء و هواداران “مجاهدین” و “شورای ملی مقاومت” در فرانسه و اروپا (حدود 600 نفر)انجام می شد پس از اعلام رسمی تشکیل دادگاه، تفهیم اتهام آقای “ایوبونه”صورت گرفت.
پس از معرفی ، سوگند و قرائت شکایت آقایان ؛ دکتر احسان نراقی،جهانگیر شادانلو و منوچهر شلالی از “ایوبونه” به وکلا و شاهدان آقای ایوبونه فرصت دفاع و شهادت داده شد.
برای آقای “ایوبونه” 16 شاهد حضور پیدا کرده بودند که بجز 4 نفر بقیه از اعضاء رهبری مجاهدین و شورای ملی مقاومت بودند.
شاکیان ایوبونه نیز 5 شاهد داشتند. که تمام وقت روز اول به قرائت و شهادت شاهدین هر دو طرف اختصاص داده شده بود.
اولین شاهد که از اعضاء فعال مجاهدین در سوئد بود بیان کرد ؛ زمانی که برای پیگیری حقوق پناهندگی خود از سوئد بصورت سرزده به جلسه انجمن آریا در “فیاپ پاریس” آمده بود مورد ضرب و شتم و چاقو کشی قرار گرفته که نشان از وابستگی آقای شادانلو است.و …
شاهد دیگر آقای “بونه” که از اعضاء مارکسیست شورای ملی مقاومت بود بیان کرد که آقای شادانلو را نمی شناسد ولی آقای “احسان نراقی” را از زمان شاه که در زندان بوده می شناخته و او وابستگی هایی به حزب توده و ساواک داشته است.و …..
شاهد “شورایی” دیگری که سال 1364 در 50 سالگی از تیراندازی اش در کردستان عراق عکس یادگاری گرفته اند و معمولا سخنان خود را بین مجاهدین با بزله گویی شروع میکند ، اینجا نیز حرف های خود را در بیهوده خواندن شکایت آقای احسان نراقی با یک طعنه آغاز کرد.و او البته همه چیز گفت بجز آنچه که مربوط به دادگاه و شاکی و متهم بود.و …
تعدادی از همکاران فرانسوی و اروپایی و … مجاهدین نیز که تقریبا 4 نفر بودند در جوار آقای “ایوبونه ” به دفاع از شخصیت متعالی ایشان پرداختند که باز هم ربطی به موضوع شکایت نداشت و بیشتر به ارائه تعریف و تمجید از ایشان شباهت داشت تا شهادت برای دفاع در برابر یک شکایت!
نوبت به فرماندهان بالای مجاهدین هم رسید که با سوگند و ارائه شهادت از دوست دیرین خود دفاع کنند.پس از ارائه شهادت تعدادی از آنان ، مقام سوم سازمان مجاهدین با اسم جعلی (؟؟؟) پشت جایگاه شهود قرار گرفت.ایشان که با “تلنگر” به زبان فرانسه ابتدایی و آرام و رمانتیک صحبت های خود را حفظ کرده بودند چهره ای روحانی به روند دادگاه بخشیدند.ایشان در شهادت و دفاع از آقای “بونه” مسائلی را عنوان کردند که بیشتر در دفاع از مردان و پیرزنانی بود که “ژانتی ” بودند و زمانی در ایران مورد آسیب قرار گرفته بودند.و …
دیگر شاهدین آقای “بونه” نیز وضعیت مطلوب تری از مقام سوم مجاهدین نداشتند.و تا پایان دادگاه روز اول روال بر همین منوال بود که طی شد.
در خاتمه روز اول محاکمه آقای “ایو بونه” ،بجز سران و اعضاء باند رجوی که گوش تا گوش سالن را پر کرده بودند 4 تن از جداشدگان نیز حضور داشتند که همانجا و در حین دادگاه مورد لعن و نفرین،”رهنمودهای عملیات جاری” و افاضات برادرانه و خواهرانه قرار می گرفتند.
اما نتیجه روز اول چیزی جز بهت خانم قاضی ، دادستان و غیره … بدنبال نداشت.چون تنها چیزی که شاهدین و وکلای آقای ایوبونه راجع به آن صحبت و دفاع نکرده بودند ، موضوع محاکمه ،کتاب و شکایتی بود که از ایوبونه شده بود!
روز دوم محاکمه ایوبونه نیز بر همان اساس روز گذشته شروع شد.اما این بار شاهدانی در دفاع از شاکیان برخواستند.شاهدانی فرانسوی و ایرانی که نوشته های دست آموز آقای ایوبونه را حتک حرمت و دروغ و از بنیاد غلط اعلام کردند.شاهدانی که بیش از 30 سال در فرانسه شاکیان را از نزدیک می شناختند و دفاع جانانه ای از آنان کردند.
در قسمتی دیگر از دادگاه روز دوم یکی از شاکیان ،مقام سوم مجاهدین را به جایگاه شهود کشاند.این شاکی روی نام جعلی این مقام ارشد انگشت گذاشته و به خانم قاضی تاکید کرد که “ایشان” اولا شوهر اول مقام برجسته مجاهدین هستند و دوما از کی اسم شان را عوض کرده اند!؟
مقام سوم مجاهدین با تایید سخنان شاکی به خانم قاضی توضیح داد که شاکی درست می گوید و نام اصلی اش چیز دیگری است.و ذکر کرد که در ثب احوال ایران اسم اش را تغییر داده و از بدو ورود به فرانسه و … از همین نام جعلی استفاده کرده است.
اما شاکی رو به خانم قاضی کرده و هشدار داد که ایشان دروغ می گویند.ایشان از فرماندهان بسیار بالای مجاهدین هستند و در عراق نیز مستقیما تعدادی را زندانی و شکنجه کرده است.او سال ها در ارتباط با فرماندهان صدام حسین بوده و فردی را که قرار است برای شهادت بیاید را پس از فرار، دستگیر ،زندانی و شکنجه کرده است.او به همراه دیگر برادران و خواهران خود با انواع وسایل از جمله خودکار و … فرد جدا شده را تحت فشار روانی و آزار جسمی قرار داده و در زیر مشت و لگد یک فقره ناقابل از استخوان سینه او را شکسته و ماه ها در زندان “اشرف “تحت آزار و شکنجه بوده است.علاوه بر این دادگاه باید مشخص کند که ربط حضور بیش از 600 مجاهد و شورایی و بزن بهادر و بزن و بکوب و فحش و ناسزای آنان به هموطنان ایرانی با کتاب آقای “ایوبونه ” چیست؟چرا تمام فرماندهان و اعضاء مجاهدین امروز در درون ، بیرون و خیابان های اطراف کاخ دادگستری حضور پیدا کرده و شاکیان و شاهدان آنان را زیر رکیک ترین فحش ها قرار داده و کتک زده اند؟
سکوت سنگینی در دادگاه حاکم می شود.هیچ کسی یارای نگاه کردن به میز دادستان و جایگاه قضات را نداشت.متهم و شاهدان متهم سربزیر و منتظر رسیدن شاهدی از جداشدگان بودند.
قاضی دستور ورود آخرین شاهد در دفاع از شاکیان را صادر می کند اما پیام تلفنی شاهد ،خانم قاضی و سیستم قضایی فرانسه را مبهوت میکند؛شاهد در مسیر دادگاه و حین رساندن خود به محل دادگاه با یورش گله ای اعضاء مجاهدین مواجه شده و با چندین مشت و لگد جانانه به زمین پرتاب شده و مورد ضرب و شتم بیشتر قرار گرفته و مدارک اش به یغما می رود.شاهد همانند روز قبل که با تهدید های گوناگون و از جمله چاقوی تیز مجاهدین روبرو شده یارای نزدیک شدن به کاخ دادگستری را نداشته و از آنجا که مورد حفاظت قرار نگرفته در گوشه ای نزدیک به محل تجمع اعضاء تروریست رجوی منتظر مامورین محافظ می ماند .اما از محافظ خبری نیست و با یورش مجدد اعضاء باند رجوی آن صحنه را تا رسیدن افراد پلیس ترک میکند.
موضوع به قاضی و دادستانی منتقل می شود.بیش از 600 عضو باند تروریستی رجوی با کتک و تهدید مانع حضور شاهد در دادگاه روز دوم می شوند.اما مجاهدین که سابقه دیرینه ای در کتمان حقایق دارند این را نیز انکار می کنند.
دادگاه محاکمه “ایوبونه” با پیگیری این موضوع به کارش ادامه می دهد.یک شاهد فرانسوی دیگر دفاع شرافتمندانه ای را از شاکیان آغاز می کند که نکات بسیار روشنگرانه ای را در برابر عدالت فرانسه گواهی میکند.
سکوت تلخ مجاهدین و سربزیر ماندن چند ساعته آقای “بونه ” گویای مسائلی بسیار عمیق و نشان از تشتت درونی آنان و ضعف و درهم شکستگی رهبران باند تروریستی رجوی بود.
این سکوت در پایان روز دوم دادگاه با سخنان دادستان در هم می شکند؛”باید مشخص شود که آقای ایوبونه در نوشتن چنین مسائلی در کتاب خود حسن نیت داشته یا نه؟و اگر چنین حسن نیتی نبوده باشد مسئله فرق خواهد کرد!”
جلسه روز دوم دادگاه با موکول کردن نتیجه نهایی به بعد تعطیل می شود.
ساعت یک بعد ازظهر روز پنجشنبه 17 دسامبر 2009 ، برف سنگینی تمام منطقه “سیته” و پاریس را سفید پوش کرده بود.برف همچنان می بارید و رهگذران در تکاپوی رساندن خود به محلی برای انجام کار یا فرار از سرمای شدیدی که چند روز بود شروع شده بود.
از مترو “سیته” که بیرون آمد چترش را باز کرده و به سمت رستوران روبروی دادگاه راه افتاد.قرار بود دادگاه ایوبونه راس ساعت 1330 شروع شود.پس وفت مناسبی بود برای نوشیدن یک قهوه گرم و حضور در دادگاه.
خیابان عریضی کاخ دادگستری و رستوران های محوطه “سیته” را از هم جدا می کرد.عجیب بود که آنموقع روز و درست در حین بارش برف و وجود سرمای زیاد محوطه “سیته”،رستوران ها و درب وردی دادگاه پر از انبوه جمعیتی باشد که تقریبا اکثرا دوربین بدست بودند.
از جلوی رستوران روبروی دادگاه که گذشت نگاهی به جمعیت کرد.قیافه ها آشنا بودند.غریبه هایی آشنا!حمید اسدیان،عبدالعلی معصومی،و … انبوهی دیگر دو رستوران روبروی دادگاه را پر کرده بودند.بیرون در پیاده رو هم چهره های بسیاری از افراد آشنا بنظر می رسید.محمود اعمی(محسن عباسی)،جمشید تورنجی و …
نمی شد با وجود آنان برای صرف یک قهوه داخل رستوران شد.برگشت تا به نقطه دیگری برود.هنوز چند قدمی از رستوران مورد نظر فاصله نگرفته بود که جمشید تورنجی سرش را زیر چتر طرف کرده و دوربین اش را روشن کرده و شروع به فیلم برداری کرد و در همان حین صدا زد؛”آره خودشه،بیا!”…
جواد فیروزمند:می دونی اینکارت تو فرانسه ممنوعه؟
جمشید تورنجی:حرفی نزد و مشغول ادامه فیلم برداری بود.
محمود اعمی(محسن عباسی) : از پشت سر رسید.کوس کش بی ناموس،وایستا ببینم! بگیرم همینجا بکونمت؟
جواد فیروزمند:با یک توقف رو به محسن ؛بعد از 40 سال همین ها رو از رجوی یاد گرفتی؟خجالت نمی کشی؟
محمود اعمی(محسن عباسی) :خواهر کوسته مزدور دهنتو ببند، شیکمتو سفره میکنم ها…
جواد فیروزمند:معلومه ، چیزهای خوبی یادت دادن محسن!… تو که خوب می دونی مزدور واقعی کیه!
محمود اعمی(محسن عباسی) :نزدیک شده و با یک تنه ، همینجا شلوارتو میکشم پایین ها…
جواد فیروزمند:این چیزها از شماها بعید نیست.منم اینا رو می دونم که اینجام
محمود اعمی(محسن عباسی) :دهن کثیفتو ببند،میزنم دهنتو خورد میکنم ها… ( دستش را بالا برده و ضربه مشت به بازوی چپ)
جواد فیروزمند:دهن کثیف مال تو و رئیسته،رئیس ات هیچ غلطی نتونست بکنه.چی فکر میکنی؟فکر میکنی اینجام “اشرفه”؟
محمود اعمی(محسن عباسی) :اینجا و اونجا هیچ فرقی برامون نداره….
جواد فیروزمند:معلومه ،بدبخت !واسه جنایتکارایی مثل شماها جا و مکان مهم نیست….
محمود اعمی(محسن عباسی) :حالا زوده تا بفهمی.بلایی سرت میاریم که تا آخر عمر پشیمون بشی.
جواد فیروزمند:ببین محسن!چرا چرت و پرت میگی !؟من که می دونم شماها آدمکشین.و تهدیدهاتون هم واقعیه.پس چرا روده درازی میکنی؟اینا رو برو به کسی بگو که شماها را نشناسه!بدبخت بیچاره،دلم برات می سوزه که بعد از 40 سال هنوز هم برده فکری و جسمی ارباباتی.تو بیشتر از من و امثال من قربانی دم و دستگاه رجوی هستی.بکش بیرون.خودتو نفله نکن.
محمود اعمی(محسن عباسی) :با یک ضربه مشت دیگر به قفسه سینه،چی بیام مثل تو مزدور بشم!؟مزدور وزارت اطلاعات!
جواد فیروزمند:با این کارایی که شماها میکنین شرف سگ اطلاعات از آشغال های قداره بندی مثل تو و رهبرت بیشتره!شما ها به کی مزدور نمیگین؟مزدور رهبراتن که همه چیزشون و از جمله شماها رو به موساد و سی. آ .ای فروختن.مزدور تویی که سالها بعنوان فرمانده تیپ و لشگر رجوی با اسلحه و توپ و تانک صدام حسین مردم بیچاره ایران رو از دم تیغ گذروندی.و باز هم مزدور شماها و رهبراتونین که دامن پوش آمریکا و اسرائیل شدین و کارهای کثیف اونا رو انجام میدین!…
محمود اعمی(محسن عباسی) :نذاشت حرف طرف تموم بشه.با دست چپ اش بازوی چپ طرف رو گرفت ،آرنج دست راست اش رو بالا برد و محکم کوبید به سینه طرف…می کشمت خائن.دهنتو پاره میکنم تا غلط زیادی نکنی….
جواد فیروزمند:همینطور که بی حرکت پاهاشو روی برف خیابون فشار می داد گفت؛خب معلومه،کارت و بکن برو گم شو…تو هنوز نمی فهمی .تنها کسی که خوب می فهمه چرا جواب ات رو نمی دم مریم خانمه و اون مردیکه گم و گور شده دامن پوش.
محمود اعمی(محسن عباسی) :چشماش پر خون بود و داشت از حدقه می اومدن بیرون،دامن پوش جد و آبادته …دستشو برد تو جیب اش ولی تردید داشت.چیزی بیرون نیاورد.می گیرم شیکمتو سفره می کنم ها…. بگیرم شیکمتو سفره کنم؟
جواد فیروزمند:کم آوردی؟خب بکن!کارتو بکن برو گم شو!…
محمود اعمی(محسن عباسی) :نه میذارم برا ایران.
جواد فیروزمند:نه تورو خدا!نقد و ول نکن…شما ها اصلا می دونین ایران کجاست!؟…
محمود اعمی(محسن عباسی) : همینطور که از شدت خشم به خود می پیچید به طرف مقابل حمله کرد…
جواد فیروزمند: پلیس!!!…. تروریست!!!….
محمود اعمی(محسن عباسی) : پلیس!فکر میکنی می ترسم.صدا کن!پلیس و صدا کن مزدور… پلیس فرانسه هیچ غلطی نمی تونه بکنه!
جواد فیروزمند: نگران نباش همینجاست. داره می بینتت. ماموریت ات رو تموم کن تا بببینی غلطی می تونه بکنه یا نه!؟
محمود اعمی(محسن عباسی) : وقتی دید جدی است.عقب نشست و همینطور که با جمشید داشت عقب عقب می رفت ؛وعده ما تهران بالای تیر چراغ برق!
جواد فیروزمند: برو به مریم خانمت بگو عجله کنه تا زود تر بریم…گرچه مطمئنم شماها و رهبراتون رو همینجا ها چال میکنیم و آرزوی دیدن تهران رو به گور خواهید برد!
محمود اعمی (محسن عباسی) و جمشید تورنجی: جمشید که فیلم برداری اش تموم شده بود.دوربین اش رو خاموش کرده و تو جیب اش گذاشت. با چند قدم تند به سمت رستوران روبروی درب ورودی دادگاه “سیته” رفتند و دیگه به پشت سرشون هم نگاه نمی کردن.
معرفی اعضاء تروریستی و فعال مجاهدین در فرانسه
1.محمود اعمی(محسن عباسی): عضو سابق مرکزیت سازمان مجاهدین،زندانی زمان شاه و کاندیدای سازمان از استان خراسان و قوچان بود.پس از آزادی از زندان از سال 1358 از مسئولین بخش اجتماعی مجاهدین بوده و یکی از سازماندهان ارشد مجاهدین در فاز سیاسی و نظامی بود.پس از شروع جنگ مسلحانه در سال 1360 به طور غیر قانونی به فرانسه اعزام شده و مسئول عملیات خارج کردن اعضاء و هواداران باقیمانده مجاهدین از ایران به پاکستان و کردستان عراق می شود.تا سال 1365 در اورسوراواز به همراه رجوی بوده و به همراه او به عراق می گریزد.
بعنوان یکی از 12 فرمانده ارشد مجاهدین مورد اعتماد رجوی بوده و در تشکیل و سازماندهی ارتش آزادیبخش نقش بسیار موثری داشت.فرمانده تیپ در عملیات موسوم به فروغ جاویدان در حمله به اسلام آباد بود که پس از شکست به عراق عقب نشینی می کند.
از سال 1368 و پس از تغییرات بنیادی در سازماندهی مجاهدین، بعنوان فرمانده یکی از لشکر های 12 گانه رجوی در عراق برگزیده شده و در عملیات های سال 1371 منطقه کردستان عراق و کشتار “طوزخورماتو” و “سلیمان بک” نقش جدی و فعال داشته است.
پس از آن با حفظ سمت از سال 1373 نقش جدی در سرکوب معترضان داخلی و شکنجه و زندانی کردن آنان در پادگان اشرف داشته است.وی پس از مدتی به بخش اطلاعات مجاهدین منتقل شده و پس از مریم رجوی به پاریس اعزام می شود و با یک اسم قلابی اقدام به اقامت در فرانسه میکند.او سال 1376 به همراه مریم رجوی به عراق باز می گردد و تا سال 1381 در عراق بود.
سه ماه قبل از سقوط صدام حسین به همراه مریم رجوی و 1200 تن از اعضاء مجاهدین به پاریس و اروپا اعزام شده و مسئولیت بخش امنیت مجاهدین را در اورسوراوواز عهده دار می شود.
در 17 ژوئن 2003 مسئول تحریک و به آتش کشیدن افراد انتحاری مجاهدین شده و پروژه خودسوزی های فرانسه و … توسط او فرماندهی و به اجرا در می آید.
با توجه به اسناد بدست آمده از صحنه خودسوزی افراد مجاهدین در”بیرحکیم” به همین اتهام دستگیر و محاکمه می شود.دادگاه نهایی او پائیز 1386 در پاریس به اجرا دی می آید و با شهادت افراد زنده باقی مانده مجاهدین از خودسوزی ها تبرئه شده و آزاد می شود.
از آن هنگام مسئولیت بخش امنیت و برخورد با اعضاء جدا شده به او موکول می گردد.سازماندهی عملیات “فیاپ” و هدایت سایر آشوب ها بر علیه انجمن های جداشدگان در فرانسه توسط او هدایت می شود.
در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران سازماندهی تظاهرات معترضین در فرانسه را بعهده داشته و توسط او هدایت و فرماندهی می شود.او در حال حاضر تحت مسئولیت مستقیم مهدی ابریشمچی قرار داشته و در تمامی محافل ایرانیان بعنوان یک ایرانی غیر مجاهد و طرفدار جنبش سبز اعلام حضور و فعالیت میکند.
محمود اعمی(محسن عباسی) در پرلاشز پاریس و هنگام خاکسپاری ابراهیم ذاکری
محسن عباسی(محمود اعمی)- تروکادرو پاریس-از سازماندهندگان تظاهرات موسوم به جنبش راه سبز- تابستان 2009
2.جمشید تورنجی: از چند سال پیش در پاریس هدایت گروه چماقدار مجاهدین را بعهده داشته و تحت مسئولیت محمود اعمی(محسن عباسی) ،مسئول حمله چماقداران رجوی به تجمعات ،جلسات و فعالیت های جداشدگان در فرانسه است.
آخرین مسئولیت اجرا شده او شرکت در سرکوب و برهم زدن آکسیون و زخمی کردن محمد کرمی عضو جداشده مجاهدین در آکسیون افشاگرانه شهر “سرژی” فرانسه بود.
جمشید تورنجی سر دسته چماقداران رجوی در حمله به آکسیون اعتراضی 28 نوامبر 2009 – سرژی فرانسه -نفر وسط کت قهوه ای
جمشید تورنجی و حمید رضا طاهرزاده موزیسین مجاهدین -28 نوامبر 2008 – لحظاتی پیش از حمله به آکسیون جداشدگان
ادامه دارد…
* با پوزش از خوانندگان گرامی برای درج برخی فحش ها و … مجاهدین به افراد جداشده
روز پنجشنبه 22 بهمن 1388 برابر با 11 فوریه 2010 شعبه 17 دادگاه پاریس ، “ایوبونه ” نویسنده کتاب سراسر کذب “واواک در خدمت آیت الله ها” و “کریستف بارژ” ناشر مجاهدین و رئیس انتشاراتی “تیمه” را به جرم نشر اکاذیب و تهمت به ایرانیان آزاده با قاطعیت محکوم کرده و مجرم شناخت.
در متن اصلی حکم نهایی دادگاه که روز پنجشنبه 11 فوریه 2010 صادر شد ، رئیس دادگاه تاکید کرده است که ؛
” به دنبال محکومیت همراه با مجازات تعزیری و بر اساس ماده 29- 132 قانون کیفری رئیس دادگاه بلافاصله به محکوم هشدار داد که در صورت تکرارجرم، وی برای بار دوم محکوم و در این صورت اجرای حکم اول و دوم قطعی خواهد شد و مجازات تکرار جرم در مواد 29-132 تا 34-132قانون کیفری پیش بینی شده است.”
شکست مفتضحانه رجوی- مجاهدین و صدور حکم محکومیت شدید بر علیه “ایوبونه” و “ناشر کتاب-کریستف بارژ” از سوی دادگاه ،حکم محکومیت مجاهدین و سردمداران تروریست آنان در لجن پراکنی ،پرونده سازی و پاپوش دوزی بر علیه ایرانیان آزاده و منتقدین در فرانسه است.
دادگاه فرانسه با صدور چنین حکم محکمی نشان داد که به رجوی و اعوان و انصار با جیره و مواجب آنان باج نداده و رسوایی بیش از پیش سیاسی آنان را فراهم نموده است.
این دادگاه که بنا به درخواست دکتر احسان نراقی ، منوچهر شلالی و مهندس جهانگیر شادانلو (مسئول انجمن آریا) روز های 17 و 18 دسامبر 2009 (26 و 27 آذر 1388 ) و با حضور گله وار تمام بدنه مجاهدین و شورای ملی مقاومت (بیش از 600 چماقدار و تروریست) بر علیه “ایو بونه ” و انتشار کتاب دروغ و سراسر کذب “واواک در خدمت آیت الله ها ” در سیته پاریس تشکیل شده بود ، با اعلام حکم قطعی و محکومیت شدید “ایوبونه ” و ناشر مجاهدین موجب سر افکندگی و ذلت بیش از پیش رجوی و حامیان اروپایی با جیره و مواجب او شد.
این پیروزی بر منتقدین ، اعضاء جدا شده از مجاهدین و ایرانیان آزاده ساکن اروپا مبارک باد!
ترجمه متن حکم نهایی دادگاه و محکومیت “ایوبونه” و ناشر مجاهدین از صفحه 11 حکم
بر اساس مواد 29-132 تا 34-132قانون کیفری و بر اساس شرایط پیش بینی شده در این مواد اجرای این مجازات کاملا تعزیری است.
به دنبال محکومیت همراه با مجازات تعزیری و بر اساس ماده 29- 132 قانون کیفری رئیس دادگاه بلافاصله به محکوم هشدار داد که در صورت تکرارجرم، وی برای بار دوم محکوم و در این صورت اجرای حکم اول و دوم قطعی خواهد شد و مجازات تکرار جرم در مواد 29-132 تا 34-132قانون کیفری پیش بینی شده است.
قاضی “ایو بونه” را محکوم به پرداخت مبلغ 1000 یورو وجه نقدی می کند
رئیس دادگاه به محکوم(ایو بونه) اعلام می کند از لحظه ابلاغ این تصمیم 1 ماه فرصت دارد تا این مبلغ را پرداخت کند.
رئیس دادگاه به محکوم (ایو بونه) اعلام می کند که علی رغم پرداخت این جریمه حق اعتراض به حکم محفوظ می ماند.
دادگاه شکایت “احسان نراقی” را وارد می داند.
دادگاه همچنین “ایو بونه” و “کریستف بارژ” را هم زمان محکوم به پرداخت یک یورو خسارت کرده و به علاوه بر اساس ماده 1-475 قانون کیفری این دو نفر محکوم به پرداخت 1500 یورو وجه نقد به احسان نراقی می باشند.
متن اطلاعیه زیر باید ظرف یک ماه بعد از صدور حکم نهایی،در یکی از جراید منتخب شاکی به خرج محکومین (تا سقف 3000 یورو) به چاپ برسد:
متن اطلاعیه: دادگاه پاریس بر اساس حکم صادره در تاریخ 11 فوریه 2010 ،کریستف بارژ رئیس انتشارات “تیمه” و ایو بونه نویسنده کتاب”واواک در خدمت آیت الله ها” را به اتهام تهمت آشکار به احسان نراقی در برخی از بخش های این کتاب که در آوریل 2009 منتشر شده، محکوم می کند.
بر اساس قانون مدنی، مؤسسه انتشارات تیمه مسئول این جرم شناخته می شود.
به محکومین یاد آور شده است که اگر تا دو ماه بعد از حکم نهایی دادگاه، خسارت شاکی را نپردازند مجاز به اعتراض به حکم دادگاه نخواهند بود.
عکس صفحه 11 حکم صادر شده به تاریخ 11 فوریه 2010 از طرف شعبه 17 دادگاه پاریس
گفتگوی همکارمان آقای جواد فیروزمند با دکتر احسان نراقی راجع به نتیجه و حکم نهایی دادگاه
http://www.youtube.com/watch?v=aFfH0__heTk
دروغ بافی و جعل حکم دادگاه توسط مجاهدین
رجوی و سردمدارانش که از صدور حکم محکومیت “ایوبونه ” و ناشر کتاب از طرف دادگاه پاریس بشدت سوخته و دچار سردرگمی جدی شده اند ، با هذیان گویی و پرت و پلا نویسی دست به تحریف آشکار و جعل حکم دادگاه زدند.
از شب 11 فوریه تا کنون سه بار با ویرایش های گوناگون دست به انتشار جعلی حکم دادگاه در سایت های خود کرده و آن را بطور کامل وارونه نشان داده است.
آخرین ویرایش از جعل حکم دادگاه توسط مجاهدین:
این سوزش عمیق و کینه ورزی احمقانه ، ذلت بیش از پیش رجوی است که برای دلداری اعضاء شکست خورده مجاهدین و شورای ملی مقاومت در برابر منتقدین و ایرانیان آزاده به اوج می رسد.البته که می بایست دست به تحریف بزند و چنین شیادی دور از انتظار نبود!
نقل رطب و یابس مجاهدین و رهبری آنان نسبت به صدور حکم محکومیت شان در دادگاه پاریس نیاز به تحلیل و تشریح ندارد.با صدور حکم محکومیت “ایو بونه” ، رجوی و “اورنشینان” در برابر منتقدین و ایرانیان آزاده شکست خورده و بیش از پیش ذلیل و سر افکنده شدند.
باقی بماند تا دادگاه های دیگر و دادگاه بزرگ خلق!
23 دسامبر 2009 الی 13 فوریه 2011
محمد علوی