رجوی: “اگر مداخله مریم نبود بی گمان آن ۴۲ نفر هم شهید می شدند.” …این ۴۲ نفر چه ارجحیتی بر آن ۵۹ نفر داشتند؟!
پیام ۲۷ شهریور رجوی قریب دو ساعت است. اما در مقایسه با اهمیت موضوعی که در بر می گیرد کوتاهترین پیام او طی چند سال اخیر و هم متظاهرانه ترین و فریبکارانه ترین آنها. پیام ۱۴۵۵ کلمه ای رجوی لحنی توامان گزارشی – تهدیدی دارد. گزاره ها و افعال بکار گرفته شده به گونه ای است که زاویه دید به تناوب از اول شخص به دانای کل و سوم شخص تغییر می کند! و عجیب این است که این همه تغییر دید و زاویه دید بعضا در یک جمله هم اتفاق می افتد. این بخش پیام را با هم مرور کنیم:
“ساعاتی با تب و تاب و التهابات بسیار طول کشید تا توانستیم آنها را یک به یک از چنگ دشمن بیرون بکشیم و سرانجام همگی با قهرمانی و شجاعت بیمانند خود را به ۲۰ مجاهد باقی مانده برسانند.”
پر معلوم است رجوی می خواهد القا کند در متن درگیری حاضر بوده، اما صراحت و تاکید لازم را ندارد. بوی منت گذاری بر سر آن ۲۰ مجاهد خلق را می شود بخوبی احساس کرد. دلیل اش چیست؟ ملاحظات امنیتی یا تظاهر به شرمساری و شرمندگی، یا تنها یک همذات پنداری فریبکارانه؟ کسی هم از دلیل این اعوجاج و مبهم گویی نمی پرسد.
می نویسد:
“۴۲ قهرمانی که همگی مجروح یا مصدوم و دردمند پس از ۱۰ روز پیکار طاقت فرسای شبانه روزی و لاینقطع سرانجام به درخواست مریم از اشرف به لیبرتی منتقل شدند.”
اخبار و اطلاعاتی که رسانه رسمی سازمان یعنی سیمای آزادی از درگیری پوشش داد از این حکایت داشت که تهاجم به اشرف از ساعات بامدادی روز ۱۰ شهریور شروع و همان روز پایان یافته است. رجوی ادعا می کند ده روز با مهاجمین درگیری داشته است. این در حالی است که سیمای آزادی مجاهدین از فردای ۱۰ شهریور برنامه های عادی خود را از سر گرفت و هیچ اطلاع رسانی در مورد ادامه درگیری نداد. رجوی هم کلی گویی می کند. کسی هم از رجوی درباره کم و کیف پیکار طاقت فرسای شبانه روزی و لاینقطع ده روزه اش نمی پرسد؟ دلیل اش چیست؟
می نویسد:
“فقط میگویم اگر با دست خالی به رزمی بی امان مبادرت نمیکردند، اگر یاران و فرماندهان و مسئولانشان سینه سپر نمیکردند و اگر مریم مداخله نمیکرد، بی گمان همگی شهید میشدند.”
این کلی گویی پر ابهام در پی القای چه منظوری است؟ می شود استنباط کرد بین مهاجمین مسلح و مجاهدین بی سلاح درگیری فیزیکی صورت گرفته است. اگر چنین باشد اولین سوال این است مدافعین بی سلاح چگونه توانسته اند در مقابل مهاجمین مسلح که به تاکید رجوی به قصد اسیر کردن یا کشتن آمده بودند مقاومت کنند؟ در چنان محشر ادعایی مریم رهایی!! چگونه مداخله کرده و باعث نجات جان آن ۴۲ نفر شده است؟ آن یاران و فرماندهان قبل از کشته شدن آن ۵۲ نفر سینه سپر کردند یا بعد از آن؟ تصاویر ارائه شده هیچکدام چنین ادعایی را گواهی نمی دهد. از کلی گویی رجوی هم بیش از این تناقضات و سوالات چیزی در نمی آید. رجوی توضیح قانع کننده ای در مورد ادعاهای اش نمی دهد و کسی هم توضیح تکمیلی و قانع کننده ای از رجوی نمی خواهد. دلیل اش چیست؟
رجوی می گوید:
“اگر مداخله مریم نبود بی گمان آن ۴۲ نفر هم شهید می شدند.”
سوال این است اگر چنانچه رجوی می گوید از روز قبل امر بر همه مشتبه شده که در تهدید مرگ هستند چرا برای نجات آن یکصدنفر اقدامی صورت نگرفت. اگر مریم می توانست جان آن ۴۲ نفر را از مرگ نجات دهد، دلیل کشته شدن آن ۵۲ نفر و مفقود شدن آن هفت نفر چه بود؟ رجوی توضیحی نمی دهد و کسی هم نمی پرسد چرا آن ۵۲ نفر باید کشته می شدند و آن هفت نفر از کشته بدتر، همچنانکه نمی دانیم دلیل تسلیم شدن یا فرار آن ۴۲ نفر به لیبرتی چه بود؟
می نویسد:
“ نقشه … گروگان گرفتن و انتقال هر ۱۰۰ نفر به ایران و تحویل دادن آنها به رژیم بود.“
به باور رجوی هدف اصلی و اولیه به اسارت گرفتن تمامی ساکنین اشرف و تحویل آنها به ایران بوده، در این صورت چرا مریم رجوی پیشتر برای جلوگیری از اسیر شدن مجاهدین آن هم توسط رژیم دست به اقدام بازدارنده نزده است؟ تصور مریم آیا این بوده که آن یکصدنفر آنقدر مقاومت خواهند کرد تا کشته شوند؟
اگر آن ۴۲ نفر به خواست مریم اشرف را ترک کردند معنی اش این است که آن ۵۹ نفر دیگر هم در صورت مداخله مریم به لیبرتی می رفتند. این ۴۲ نفر چه ارجحیتی بر آن ۵۹ نفر داشتند. می شود سوال را با توجه به جایگاه مورد تاکید رجوی برای شهدا اینگونه مطرح کرد؛ چرا مریم این ۴۲ نفر را از فیض شهادت محروم کرد؟ نه مریم و نه مسعود هیچ توضیحی درباره این تناقضات نمی دهند. کسی هم درباره این تناقضات نمی پرسد؟
می نویسد:
“ مانند ۶ و ۷ مرداد برای هر مجروح یا هر بیهوش، نفرات متعددی برای زدن و بستن و بردن اختصاص داده شده بود.”
در تصاویری که مجاهدین منعکس کردند، مهاجمین از چهار یا پنج نفر تجاوز نمی کردند. در حالی که بر اساس ادعای رجوی مهاجمین حداقل باید سه تا چهار برابر ساکنین اشرف می بودند. این که چرا علیرغم اشراف و آمادگی مورد تاکید رجوی، دوربین های همیشه آماده مجاهدین نتوانسته بیش از آن تعداد پنج نفر را و آن هم تنها در دو پلان چند ثانیه ای کند، ضبط کنند، جای سوال دارد؟
می نویسد:
“ حق دفاع از خود برای هر مجاهدی در برابر حمله و یورش دشمن در هر کجا، یک حق مشروع و قانونی است. بی مهابا از این حق مشروع و قانونی در هر زمان و هر مکان استفاده کنید. آنچنان که سازمان مجاهدین خلق ایران اعلام کرده است قاتلان جنایتکار در هر لباس و به ویژه در لباس آخوندی و پاسداری میتوانند مطمئن باشند که حساب یک به یک این خونها را همچون لاجوردی و صیاد شیرازی و آخوندهای دانه درشت دیگر پس خواهند داد. “
این تهدیدها و خط و نشان ها بیانیه سیاسی – نظامی خرداد سال ۶۰ را تداعی می کند. با این تفاوت که در آن زمان رجوی به دلایل مختلف دست بالا را داشت و اکنون از هر لحاظ در بدترین وضعیت ممکن است. رجوی توضیح نمی دهد می خواهد با چه پشتوانه و امکان و سازوکاری از حق مشروع مقاومت در برابر حمله و یورش دشمن استفاده کند؟ همچنانکه در مقام انتقامجویی نمی گوید آخوندها و پاسداران و بطور مشخص تر آخوندهای دانه درشت چطور حساب شان را به مجاهدین پس خواهند داد؟ همچنانکه فرق بین آخوندها و آخوندهای دانه درشت را توضیح نمی دهد. رجوی این همه ادعا و خط و نشان را سربسته و کلی گویی می کند. کسی هم اما به او نمی گوید فعلا زین اسب را بچسب سوارکاری پیش کش.
می گوید:
“ از خون مجاهدین در اشرف شعله ها و آتشها برمیخیزد و رژیم ضد بشری را خاکستر میکند. ما برای نبردها و جنگهای بنیان کن دیگر آماده و آماده تر میشویم.”
رجوی نمی گوید این نبرد بنیان کن قرار است کی و کجا ماده شود. اگر منظورش همین به مسلخ کشاندن مشتی سالمند و بیمار و سرخورده و درمانده و ناچار است که نتیجه اش هر چه باشد بنیان کنی جمهوری اسلامی نخواهد بود. رجوی درباره این ادعای گزاف و پرهزینه توضیحی نمی دهد. کسی هم اما از او نمی پرسد پشت ات به کجا گرم است ؟
رجوی حرف از سرنگونی می زند، همچنانکه سی و اندی سال است لق لق زبان اش است.
مخلص کلام:
همه می دانیم موضوع از چه قرار است. می دانیم جنگ اصلی کجا است. سهم هر کس را در فجایع گذشته و آینده می شناسیم. اما می ترسیم، بر خلاف آنچه ادعا می کنیم از انگ خوردن باک نداریم، اما واقعا زیر پوستی در هراسیم! می گوییم دفاع از حقیقت هزینه دارد، اما فقط حرف اش را می زنیم! برای فرار از حقیقت نیت خوانی می کنیم. واهمه داریم از این که کسی برای گفتن و اثبات حقیقتی ما را لینک کند. اصرار داریم ثابت کنیم همه حقیقت ما هستیم.
بهار ایرانی – مجاهدین دبلیو اس