پدیده مجاهدین یک تراژدی است ,تراژدی دگردیسی یک سازمان انقلابی قبل از سالهای پنجاه به یک فرقه مذهبی – آلوده به گرایشات لمپنیسم و اخیرا کانگستریسم کنونی است . سازمانی که با ارزشهای والای انسانی بنیان گذارده شد تا پاسدار اخلاق و حرمت انسانی باشد و هرگز برای رسیدن به هدف از هر وسیله پلشتی استفاده نکند.
در سالهای پس از ضربه پنجاه، رفته رفته گرایشات لمپنیسم شروع شد و نطفههای کانگستریسم همزمان شروع به رشد کرد تا آنجا که در سال ۵۴ سازمان از شیوههای مافیایی برای نابودی رقبا و منتقد ین سود برد اما به قیمت نابود شدن سازمان تمام شد.
ولی در آستانه انقلاب به سبب بالا رفتن شور انقلابی و نیز نام بنیان گزاران سازمان و بالا رفتن جو مذهبی در ایران بار دیگر این فرصت تاریخی برای سازمان پیش آمد تا تجدید حیات کند و آقای رجوی از این فرصت تاریخی استفاده کرد و بر رهبری چنگ انداخت. اما بدبختانه مجاهدین بدلیل جوهر مذهبی اش و تشدید آن از سوی رهبر ، از شکل سازمان به فرقه مذهبی – سیاسی دگردیسی پیدا کرد . رهبر امام شد. آیات و احادیث را رهبر تفسیر میکند، سیاست را او تعیین میکند ،نقشه جنگ را او میکشد و او با مرکز غیبی هم ارتباط دارد.
رهبر زن طلاق میدهد ، صیغه عقد میخواند و در گوش مسافرین دعای سفر بخیر میخواند . در این رهگذر عضو تبدیل به پیرو شد و به بهانه خودپرستی و نفس کشی فردیت انسانی او ازعضو گرفته شد و در رهبر حل شد و بدین سان آعضااز هیئت انسانی خارج شدند و به ابزار بیولوژیک یا زنده تبدیل گردیدند که میشود به آسانی همچون پول تو جیبی خرجشان کرد یعنی به کشتنشان داد یا برای کشتن دیگران استفاده کرد (من این پدیده را در خاطراتم به تفصیل پرداخته ام که امیدوارم ماه دیگر منتشر شود ).
لمپنیسم ( شخصیت کشی،تهمت،دروغ گویی،) که نمای دیگری از تفکّر مافیایی است در فردای ضربه پنجاه آغاز شد ولی اکنون رویهٔ جاری و اخلاق مسلط فرقه رجوی در آمده است . گویا حالا دیگر گروه وارد دور تازهای از روش گانگستریسم شده است. اگر تا دیروز ترور شخصیتی و هتک حرمت منتقدین روش جاری بود اکنون حذف فیزیکی آنان یا تکه پاره کردن منتقدین توسط چاقو کشان آقای رجوی در دستور کار گذاشته شده است . او با پرچم همه خفه , همه بدنبال من , که خمینی از آن ترفند سود برد و نیز از نفرت کور مردم از رژیم میخواهد مارا دوباره در یک چاه چمکران دیگری بیاندازد .
براستی شرم آور است ،سازمانی که میبایست پرچم دار آزادی و بیان عقیده باشد ،اکنون سیاست کور شو, دور شو, خفه شو و مرده شو را در پیش گرفته است . آقایان ؛ دست از این قداره بندی بردارید . هنوز هم دیر نشده است . به خود آیید و از انتقاد استقبال کنید و مجاهدین را از سراشیبی سقوط نجات دهید. باور کنید منتقدین شما دلسوزان شما و مردم ایران هستند ، آنها را دشمن نپندارید . به جای استخدام چاقو کشها و شعبانها از خرد جمعی استفاده کنید و گرنه با تهدید و ترساندن دهانها را نمیشود بست . آقای رجوی باید بگویم ، من هم یک ایرج مصداقی هستم.
ایرج لو
تهدید ایرج مصداقی به قتل وتأیید آن توسط مهدی ابریشمچی رئیس کمیسیون صلح و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت
http://www.youtube.com/watch?v=BrfC0FD7faM