11.8 C
Paris
Friday, April 19, 2024

ماهیت رجوی و گروه اش را در چه مسیری باید افشا کرد؟!

Terrorist Organization; Mujahedin-e-Khalq (MeK)

…داده ها می گویند از زمانیکه رجوی در سال 2003 “*دامن جنگ طلبان آمریکایی را پوشید”،تحول بسیار بزرگی در اندیشه رهبری یک تشکیلات 4000 نفره رخ داد که بعدها توانست عاملی برای خروج مجاهدین از لیست تروریستی اروپا و آمریکا گردد.این تحول بزرگ را می توان چرخش ایدئولوژیک و تبدیل بازماندگان تشکیلات مجاهدین به عناصر فنی،حرفه ای،امنیتی ونظامی سازمان های اطلاعاتی غرب نامگذاری نمود.

حوادث اخیر پادگان اشرف باعث شد تعدادی از افراد جداشده ساکن اروپا که (بنا به دلایلی مفروض) سال ها سکوت پیشه کرده بودند،زبان به اعتراض گشوده ، رهبران فرقه رجوی را مورد سئوال و نقد قرار دهند.از این میان برخی در لیست تهدیدات تروریستی سازمان قرار گرفته و بی تردید برخی دیگر در آینده نزدیک به این سرنوشت دچار خواهند شد.چرا که پس از سال ها جدال درونی، دریافتند نه رجوی در قبال سرنوشت اعضای خود قابل تغییر است و نه راهی که می رود به سرانجامی قابل قبول ختم خواهد گردید!

این افراد با نوشته ها ، مطالب و فعالیت هایشان اثبات نمودند ، تا زمانیکه رجوی گروه اش را وادار به ماندن در عراق می نماید و از آنجا شعار “بیا بیا” می دهد،نه تنها مسئولیت هر گونه حادثه ای را بر عهده دارد،بلکه رویدادهای گذشته نیز محصول تصمیمات و رهبری نابخردانه رجوی ها بر اعضای سازمان در عراق و دیگر کشورها است.

رجوی در پاسخ به این انتقادات سکوت نکرد ،پرده ها را برانداخت، ماهیت و چهره واقعی خود را نشان داد.همه منتقدین و جداشدگان را در ردیف مسئولین ایرانی قرار داده و تهدید به ترور نمود؛” سخنگوی مجاهدين درباره عربده های رژيم کثيف آخوندی و وحوش و سگهای زنجيری آن در عراق و تمام بوزينگان نظام که در اين سو و آن سوی جهان با ريش و تسبيح با ادا و اطوار فرنگی در بلندگوهای استعماری به پارس کردن عليه مجاهدين پرداخته اند گفت: سوزش ولی فقيه ارتجاع و وزارت شکنجه و جاسوسی از دست نيافتن به هدف اصلی در قرارگاه اشرف بسيار قابل فهم است و از اين رو آنان بسا بيشتر از اين بايد يقه بدرانند و سينه چاک بدهند. اما مردم ايران با مجاهدان قهرمان و ارتش آزادی ستان در چارچوب مؤسسان چهارم به راه پرشکوه خود تا گسستن بند از بند رژيم کثيف ولايت فقيه و کوتاه کردن دست ايادی ارتجاع و استعمار و ريشه کن کردن آنها از ايران زمين ادامه می دهند. سخنگوی مجاهدين افزود: قاتلان جنايتکار در هر لباس و به ويژه در لباس آخوندی و پاسداری می توانند مطمئن باشند که حساب يک به يک اين خونها را مانند لاجوردی و صياد شيرازی و آخوندهای ترکيده از قبيل صدوقی و دستغيب و اشرفی اصفهانی و هاشمی نژاد و آخوند مدنی پس خواهند داد-به نقل از سایت رسمی مجاهدین.

از سال 2003 میلادی تا کنون، تلاش رجوی بر این پایه استوار بود که نگذارد پای اعضای محصور در پادگان اشرف یا لیبرتی به دیگر کشورها باز شود.چرا که رجوی معتقد است هر کسی از کمپ های مورد ذکر خارج گردد،دیگر مال او نبوده و، در معرض زندگی آزاد قرار گرفته، خود به منتقد یا معاند دیگری تبدیل خواهد شد.این روند برای رجوی که چندین بار اعضایش را در عراق دم تیغ برده و تعدادی را به کشتن داده،در مسیر معامله ای پر سود اما کثیف با جنگ طلبان بین المللی است.

تحول بنیادین در سازمان مجاهدین و شورا

آیا رجوی و گروه اش به کارت بازی غرب در برابر حکومت ایران تبدیل شده اند؟

تصور کنید رجوی هیچ کسی را در عراق نداشته باشد.در این حالت آیا می تواند به شدت ده سال گذشته با عوامل بازمانده از عناصر اطلاعاتی صدام حسین در عراق به همکاری نزدیک پرداخته،در کشتار مردم عراق و سوریه سهیم شده و خواستار سرنگونی دولت مالکی یا بشار اسد گردد؟ آیا می تواند عناصر خود را از اردن تا مصر،لیبی،افغانستان،بحرین،تونس و سوریه گسیل داشته و در حوادث داخلی آنان سهیم گردد؟

متاسفانه رجوی ها بجای پرداختن به مسئله انسانی اعضای سازمان و خارج ساختن آنان از بحران های خطرناک عراق، به کارت بازی سیاسی-نظامی در کشورهای یاد شده تبدیل گردیده اند تا به زعم خود در برابر پیشروی های جمهوری اسلامی در منطقه مانع ایجاد کنند.آیا این روند مغایر با غوغاسالاری و محمل بافی آنان در باره سرنگونی دولت ایران نیست که در 30 سال گذشته، هر شش ماه یک بار وعده سرنگونی داده اند؟ بالاخره آیا نباید از رجوی پرسید”ارتش آزادیبخش لیبی” یا “ارتش آزاد سوریه” به شما چه مربوط؟!

منتقدین می گویند؛”رجوی در ده سال گذشته بجای هزینه و دخالت در امور کشورهایی که به او ربطی نداشته  باید به فکر خارج ساختن اعضای سازمان از عراق می بود.” آیا رجوی این حرف ها را نشنید؟ او شنید.اما پاسخی جز تهدید نداشت.چرا که هر کسی مزاحم  یا منتقد روندی که او تصمیم گرفته است باشد،مزدور و وابسته به دولت ایران نشان داده می شود تا از راهی که می رود روی نگرداند.تا نسبت به تعهدی که به جنگ طلبان آمریکایی داده خللی وارد نگردد.کدام راه؟کدام روند؟همان روندی که چند سال است مریم رجوی در سخنرانی ها و نامه های رسمی اش به آمریکایی ها از “هدف مشترک” نام می برد!کدام هدف مشترک؟مگر تشکیلاتی که مدعی یک سازمان سیاسی است می تواند با یک قدرت خارجی هدفی مشترک برای مردم ایران ترسیم یا تعیین نموده باشد؟

بنابر این رویکرد مقطعی و انتقاد از رجوی در باره به کشتن دادن اعضای سازمان کافی نیست.چرا که صورت مسئله اصلی اینگونه نیست.باید عمیق تر شد.نشانه های بیشتری یافت و بر اساس داده های واقعی به صورت مسئله اصلی رسید.

داده ها می گویند از زمانیکه رجوی در سال 2003 “*دامن جنگ طلبان آمریکایی را پوشید“،تحول بسیار بزرگی در اندیشه رهبری یک تشکیلات 4000 نفره رخ داد که بعدها توانست عاملی برای خروج مجاهدین از لیست تروریستی اروپا و آمریکا گردد.این تحول بزرگ را می توان چرخش ایدئولوژیک و تبدیل بازماندگان تشکیلات مجاهدین به عناصر فنی،حرفه ای،امنیتی ونظامی سازمان های اطلاعاتی غرب نامگذاری نمود.

حرف های بسیار زیادی در باره این تحول وجود دارد که در اینجا فقط به یکی از آنان اشاره می کنیم.اگر به یاد داشته باشیم چند سال پیش وقتی می خواستند مجاهدین و شورا را از لیست تروریستی اروپا و آمریکا خارج سازند،یک جمله کلیدی درمنازعات حقوقی وجود داشت که حتی در بیانیه وزارت امورخارجه آمریکا نیز ذکر شده است؛”مجاهدین از سال 2001 دست به عمل تروریستی نزده و اندیشه رهبری آنان در باره ایران و عملیات تروریستی، بطور بنیادی تغییر یافته است.”

جمله مورد ذکر یا حربه حقوقی لابی های مجاهدین و تبلیغات روی این مسئله موثر واقع شد و آنها از لیست سیاه غرب خارج شدند.اما این تنها دلیل نبود.دلیل اصلی دیگری که در تمامی درخواست ها و تلاش لابی های جنگ طلب آمریکایی وجود دارد،مقابله با دولت احمدی نژاد (به معنای نافی هولوکاست و خواستار حذف اسرائیل از نقشه جهان) و استفاده از همه ابزارهای ممکن برای فشار به ایران بود که بیشترین خوشآیندی را از طرف جنگ طلبان اسرائیلی به همراه داشت.

اگر به مواضع رفقای آمریکایی رجوی که در جلسات مریم رجوی شرکت می کنند، نگاهی کوتاه داشته باشیم،در می یابیم که آنها معتقدند گروه رجوی را از قیمومیت دیکتاتور عراق خارج ساخته و به ابزار کمپانی های امنیتی غرب تبدیل کرده اند.ترجیحا این گونه تحولات در غرب تغییر مثبت تلقی می گردد،خاصه اینکه به گفته اعضای جداشده و شاهدین صحنه، رهبری مجاهدین نیز علنا طی اطلاعیه ای در سال 2003 به همه اعضای مجاهدین اعلام نموده است؛”*برای حفظ تشکیلات و جنگ با حکومت ایران،در برابر آمریکایی ها حتی اگر لازم باشد دامن نیز خواهد پوشید…” تا به این شکل در مسیر “تحول” یا “هدف مشترک”ی که امروز رجوی بیان می نماید،متعهد گردد.

بنابر این از نظر غرب،سناریوی “تحول بزرگ” در اندیشه و عملکرد رهبران و اعضای بلندپایه مجاهدین از سال 2003 آغاز شده ودر سال 2012 به نقطه اکمال رسید.چرا که مجاهدین تفنگ صدام حسین را رها نموده و سلاح جنگ طلبان را به دست گرفتند. بدین گونه هر جا ردپایی از منافع دولت ایران وجود دارد،در راستای اهدافی که غرب دنبال می کند،مجاهدین در آنجا حضور پیدا می کنند و به قول خودشان مبارزه یا افشا می کنند.به عبارتی اهداف جنگ طلبان در منطقه را پیش می برند.همان چیزی که مریم رجوی در نامه اش به معاون وزیر خارجه آمریکا،”هدف مشترک” عنوان می گردد.غافل یا آگاه از اینکه با چنین رویکردی خود را به کارت بازی قدرت های بزرگ در منطقه تبدیل نموده و از اهدافی که حتی در دوران صدام حسین تبلیغ می نمودند فاصله بسیار گرفته اند.رجوی و گروه اش اکنون یکی از سرنیزه های همان “هدف مشترک” می باشد که غلاف اش را به کمر جنگ طلبان آمریکا،اسرائیل و غرب بسته اند!

ترحم بر پلنگ تیز دندان

حذف فیزیکی یعنی همان چیزی که رجوی به آن اعتقاد عمیق داشته و در ترور مسئولین ایرانی، کسبه عادی یا افراد جداشده از خود نشان داده،در معیارهای تروریستی کار چندان دشواری به نظر نمی رسد.گروه رجوی ده ها هزار ایرانی را با همین روش ترور کرده و در بمب گذاری ها به کشتن داده است.در جهان امروز معتقدم حتی جنایتکاران برجسته نیز نباید غیابا یا قانونا به مرگ یا اعدام محکوم شوند.حداکثر حکم باید حبس ابد باشد تا هر جنایتکاری مسئولیت حذف اش را به عهده دیگران نیاندازد.اینگونه افراد باید زنده بمانند تا پاسخگوی اعمال خود در دوران حیات گردند.

درجریان درگیری های اخیر پادگان اشرف که منجر به کشته شدن 52 نفر گردید،برخی از نظر رعایت حقوق بشر یا وظیفه انسانی موضع گیری نمودند.طبعا از نظر آگاهی و موازین بین المللی اینگونه به قتل رسیدن شایسته کسی نیست.خاصه آنکه بسیاری از این افراد طبق گواهی افراد جداشده از عاملین اصلی ترور،خشونت و بمب گذاری در ایران بوده اند.

همچنین مسئله دیگری که در همین رابطه مد نظر قرار نگرفت، دعوت نامه هایی است که رجوی در موضع گیری های ده سال گذشته صادر نموده و دشمنان خود را به جنگ و رویارویی در پادگان اشرف فراخوانده بود.اگر فراموش نکرده باشیم از نظر رجوی؛”پادگان اشرف کانون استراتژیکی نبرد” عنوان می شد و همزمان خواستار سرنگونی حکومت عراق و ایران بود.توهم آنقدر بالا گرفته بود که رجوی حتی اعضا و هواداران ثابت قدم خود را “اشرف نشان” می نامید و رو به دشمنان اش تاکید می کرد “کوه ها بجنبند اشرف از جایش تکان نخواهد خود.ما تا آخر ایستاده ایم…“، و از دشمنانش می خواست که “بیا بیا“! بنابر این قبل از هر چیزی و هر کسی رجوی مسئول این وضعیت است.

در این رابطه باید متذکر شد؛ منتقدینی که به تازگی از گروه رجوی جداشده اند و همه جداشدگان و آنهایی که اکنون با افکار رجوی فاصله بسیار زیادی دارند،فراموش نکنند که در تجربه روزها یا سالیان همراهی با رهبری مجاهدین، حداقل تیز کننده سرنیزه همان “هدف مشترک” بوده اند! به همین دلیل در “رعایت حقوق بشر”،”وظیفه یا حقوق انسانی” که نام برده می شود، آگاهانه قدم بردارند تا چنین مسائلی در زمین بازی رجوی به نفع او استحاله نگردد.

چرا که رجوی و تشکیلات اش یک گروه سیاسی ایرانی در کنار اوپوزیسیون نیست.مجاهدین دیگر یک گروه سیاسی نیستند.آنها “متحول” شده اند تا در مسیر “هدف مشترک” ی که مریم رجوی معترف آن بوده و نشانی از مردم ایران وجود ندارد، سودآور جنگ غرب با دولت ایران باشند.او را در چنین دایره ای باید دید.و نسبت به عملکرد او موضع گرفته ، انتقاد یا افشا نمود.تا از کمیت و کیفیت افرادی که در مسیر”هدف مشترک” رجوی با جنگ طلبان قربانی می گردند،کاسته شود!

 -*نقل قول از جداشدگان – اطلاعیه درون تشکیلاتی رجوی در بهار 1383 و در باره خلع سلاح مجاهدین توسط ارتش آمریکا در عراق

20 سپتامبر 2013

امیر حسین پناهی

AriaNews
AriaNewshttps://aria.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط