12.9 C
Paris
Thursday, April 25, 2024

شرکت و سخنرانی آقای داود ارشد در کنگره پنجم سکولارهای ایران در کلن آلمان

داود باقروند ارشد هستم از فعالین سابق سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت و رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها

تاریخ اندیشه سیاسی را میتوان با اندکی اغماض و در کلی ترین تقسیم بندی به دو نوع مکتب تقسیم نمود. ‏

برخی سودای نا کجا آباد در سر دارند، کاستی های انسانرا برنمی تابند، طالب باز سازی روح و روان انسان اند، حقیقت را یکی میپندارند و ‏رستگاری سیاسی را در گرو آن میدانند که آن خود و یا اقلیتِ عالم به این حقیقت باید قدرت مطلق را در کف گیرد. در این مکتب حکام قیم و چوپان مردم ‏اند. ‏

نزدشان فرد نه غایت سیاسی که ابزار آن است. شهروند مطلوب نیز کسی است که سوداها و خواستهای فردی را یکسره فدای مصالح جمعی ‏کند. تجلی صیقل یافته این مکتب نه تنها حکومت مطلق مذهبی بلکه شجره همه تفکرات توتالیتر از جمله در تشکیلات سابق ماست. ‏

دسته دیگر اما، نه جامعه‏ای کامل که حکومتی مطلوب و میسر میخواهند. “انسان کامل” را تخلیلی بیش نمیدانند و بازسازی روح انسان را گره بر باد زدن میشمرند. نزد آنها حقیقت یکی نیست و انسانها نه ابزار که هدف سیاست اند. دولت مطلوب هم نه قیم که خادم شهروندان است. در این مکتب معظلِ اساسیِ اندیشهِ سیاسی، یافتن توازنی میان تمایلات فردی و مصالح جمعی است. عدالت سیاسی و اجتماعی نیز تنها از طریق حکومت قانون مبتنی بر اصول مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر یافتنی است. ‏که دمکراسی بدون آن مانند بسیاری تجارب گذشته و تجربه آلمان هیتلری و ترکیه، میتواند با دمکراسی شروع و اما  بسمت دیکتاتوری برود.

درنزد دسته اول سیاست با اخلاق معنی ندارد، همه چیز تحت الشعاع کسب قدرت بمنظور به کرسی نشاندن آن منِ  (یگانه حقیقت) است. جامعه وشهروند وسیله دستیابی به اهدافشان است.

در نزد اینان همه چیز سیاه و سفید است. همه دیگرانِ سیاه، مارک دارند، چپ، راست، مذهبی، شاهی، بورژوا، وابسته، مرتجع، لیبرال، مزدور، میانه رو، اصلاح طلب وسکولار، لائیک با  اینها نباید نشست و حرف زد.

کانونی ترین تاکتیکشان نه جلب حمایت مردم بلکه بند و بست از بالا از یکسو و نفی رقبا با ایجاد و ترویج بی اعتمادی و تفرقه در میان سیاسیون از سوی دیگر میباشد. و بدینوسیله آب به آسیاب رژیم میرزند.

‏خود را نه تک قطعه ای از کل پازل سیاسی جامعه که کل تابلو سیاسی میپندارند و میخواهند. طبعا با تحول فکری و نو اندیشی و درس گیری از گذشته ی جامعه و دیگران، دور ریختن قالبهای خشک، تجربه شده و پوسیده گذشته که نیازمند داشتن درد مردم، شجاعت سیاسی و ریسک پذیری و فاصله داشتن از قدرت پرستی است بیگانه اند. در این دستگاه فداکاری بیشتر نیز تبدیل به شهید پروری که تنها محصولش تولید طلبکار از دیگران و شقاوت و بیرحمی بیشتر در نفی حقوق دیگران خلاصه میگردد است.

هرچند ما جز دسته اول نیستیم، آیا صرفا بدلیل اینکه خود را سکولار و … میدانیم مستقل از اینکه اساسا هرکدام ‏چه تلقی از سکولاریسم داریم و یا به هر مکتب و مرامی که معتقدیم امتیازی برای ماست؟ آیا این ما را از رفتن به راهی که به چاه منتهی نشود ‏تضمین میکند؟ آیا ارتباط دینامیک و فعالی بین ما با جامعه بحران زده ایران را تامین  و تضمین میکند و کرده است؟ ‏ اگر نه؟ چگونه باید به جامعه وصل شد؟ آیا این مائیم که باید این تلاش را بکنیم؟ چگونه؟ فراموش نکنیم که راه و روشهای چهار دهه گذشته همه ما محصولش این است که امروز در ابتدای راهیم.

تجربه شکست کامل ما با آن  پایگاه اجتماعی و محبوبیت اولیه، ناشی از شرایط اجتماعی تاریخی منحصر بفرد آن زمان، قدرت تشکیلاتی ، با بزرگترین ائتلاف سیاسی آن روزگار، با کمک مالی و لجستیکی و سیاسی قدرتهای منطقه ای و جهانی که بازوی پر اقدار خلق نیز براه اندختیم ولی نتوانست حتی نیم نگاهی هم از طرف مردم بخود جلب کند، چه آموزه ای برای ما دارد. چه عواملی باعث شکست کامل این تجربه بوده است.

صداقت و فداکاری لازم است ولی کافی نیست. جنبش مردم ایران از نبود آلترناتیو مورد نظرش رنج میبرد. ‏اگر ما بخشی از فعالین سیاسیِ مسئول هستیم باید به این معظل بپردازیم؟  ‏

آیا جمعی که خود حاضر نباشد در افکار و مواضع و کردار سیاسی گذشته اش با نگاهی دینامیک و انتقادی بازنگری و ‏تحول ایجاد کند، و نتواند امروزه که هنوز قدرتی نیز ندارد دگراندیشان را تحمل کند، به حقوق دیگران احترام بگذارد، در قدرت چه خواهد کرد؟  آیا شایسته است که از ‏مردم بخواهیم که بپا خواسته و با زیرپا گذاشتن گذشته و حال خود همه بنیاد زندگی خود را بدست خود و با خون خود متحول کنند و سپس سرنوشتشان را بما سپارند؟ ‏

آنان که هنوز فکر میکنند باید مانند گذشته حرکت کنیم آیا دهسال دیگر باید درجایی غیر از امروز باشیم. آیا همین درجا زدن  نیست که در صادقانه ترین شق ما را خسته کرده به چشم دوختن به از ما بهتران جهت تغییر سرنوشت کشورمان میکشاند.

مایلم جسارتا به یک تفاوت کیفی و عمده جامعه امروز با جامعه سال 57 ایران و ضرورت بازنگری در رویکردهای گذشته خودمان توجه بدهم.

در آن روزگاران آنچه درتابلو سیاسی کشوربرجسته بود تعدادی تشکلها و مبارزینِ قهرمانِ زندان رفته و شکنجه شده با شهدای درکیسه از یکطرف و مردمی کم و بیش در حاشیه و بی خبر از تحولات ایران و جهان از طرف دیگر مواجهه بودیم.

امروز اما برعکس از یکطرف با مردمی قهرمان و مبارز، در صحنه، زندان و شکنجه و شهید داده  و با اتکاء به تکنولوژی انفورماتیک کاملا بروز

و از طرف دیگر سیاسونی خارج نشین با نزدیک به چهار دهه فاصله و شناخت از جامعه اش مواجهیم. که متاسفانه بعضی از آنها علیرغم ادعای خودشان از نظر مردم ایران القاب بسیار بدی را بخود اختصاص داده اند.

چون وقتی از رژیم صحبت میکنیم حرف از تعداد محدودی جنایتکار است ولی وقتی از تغییر حاکمیت صحبت میکنیم دیگر مخاطبمان کل جامعه است. از آنجا که هر جامعه ای با هزاران رشته مرعی و نا مرعی مانند مذهب، اقتصاد، فرهنگ، منافع شخصی، منافع قومی، زبانی،… ترسها، دافعه ها و جاذبه ها، تجارب سیاسی تلخ و شیرین گذشته وتجارب دیگر کشورها و… بهم متصل هستند. در تغییر حاکمیت، جامعه باید به تمامی این رشته ها فائق آمده آنها را از هم دریده، نه تنها تن به تغییر خونین آن بدهد که بدنبال حقیقت نا معلومِ، مبهم و تجربه نشده دیگری بیاید.

چند درصد از سیاسیون و سایتهای ما تحلیلگر حاکمیت و چند در صد تحلیلگر جامعه اند؟ نگرش غیر علمی و غیر جامعه شناسانه و ایستا به جامعه چیست؟ آیا این نشانگر در حاشیه بودن جامعه ای که میخواهیم بپا خواسته و انقلاب کند در ذهن ما نیست؟ یا نشانگر اعتقاد به تغییر از بالا نیست؟

‏ اما دوستان براستی چگونه باید اولا به چنین جامعه ای وصل شد؟ ارتباط برقرار نموده در تحولات آن شراکت کرد، و اگر مورد پذیرش واقع ‏شدیم اثر گذار باشیم. ‏

بین سالهای 63 تا 88 درغیبت تمامی تشکلهای سیاسی، جامعه توانست بطوراتو دینامیک تمامی ضربات مهلک ناشی ‏از اختناق و سرکوب از یکطرف و خطی مشی های مرگبار بعضی تشکلهای سیاسی آن زمان را بازسازی کرده، خود را ‏بازیافته و حرکتی نو با نسلی نو از جوانان و توده مردم را با اتکاء به تکنولوژی های نو سازماندهی و  راه اندازد. ‏

هرچند در سال  1388 با دستگاه فکری گذشته و دستوری در اوج جوش و خروش جامعه زمانیکه آن لحظه تاریخی نادر نیز حادث شده بود بشکل سازمان یافته در بطن جامعه تمامی تلاشها شد تا  آب رفته سالهای 60 به جوی بازگردد و در ادامه شعار “مرگ بر” داده شده توسط توده ها، بعضی شعارهای زنده باد راه اندازی شود. ولی جامعه ایران را بیگانه و با فاصله نوری از این مسیر یافته و بطور شگفت انگیزی پس زده شدیم.

چنین مردم و حرکت پرخروشی که “شعار مرگ بر” دارد ولی شعار “زنده باد” ندارد، حداقل این چند پیام آشکار و واضح را دارد،

اول اینکه جامعه ای است ‏که به قدرت و توان خود و آنچه از درون خودش میجوشد مشرف شده و متکی است و به قهرمانان ‏پوشالی ماه نشین و زندان رفته و هیچ شهید داده ای متکی نیست.

دوم زمانیکه با اعمال خشونت حتی در مقابل خشونت اعمال شده علیه خودش مخالفت میکند از شعارهایش منحرف نمیشود جامعه ای است که واکنشی و عصبی عمل نمیکند بلکه کاملا پخته و آگاهان و هدفمند به ابزار مدنی و مسالمت آمیز برای تغییرات مد نظرش تکیه دارد. و بدنبال متحول کردن تدریجی شرایط خود بدست خود است.

سوم: از طرفی نیز جامعه ای است که هنوز ‏حزب و تشکل رهبری کننده متناسب با شعور سیاسی اجتماعی فرهنگی خود را دردسترس ندارد و طبعا در بطن خود در سرآغاز ساختن عناصر آن متناسب با خواستها و اهدافش است.

تفکرات ایدئولژیک و آرمانخواهی به یکی از ضد ارزشترین پدیده ها در جامعه امروز ایران تبدیل شده. جامعه ایران براه خود میرود، بسیار پخته و واقعگرایانه عمل میکند.  بدنبال متحول کردن تدریجی شرایط خود بدست خود است. جوانانی که موتور محرک تحولات اخیر کشور هستند هیچ چشمی به مذهب ندارند. جنبش سال 1388 آخرین میخ برتابوت باور به هر ایدئولوژی بعنوان یک متحول کننده سیاسی- اجتماعی برای حتی مذهبی ترین افراد بود. قویترین پیام جوانان و نسل جدید در تحولات سالهای اخیر اعتقاد به جامعه مدنیِ سکولار و تحولات مسالمت آمیز و همزیستی و تعامل است جوانانی که تفکرات جنگ مسلحانه تنها ره رهایی است همچون مرا نیز که میخواست تفکرات آنها را تغییر دهد بنیادا تغییر دادند.

یکی از بزرگترین چالشها در مقابل بسیاری از سیاسیون ما و همان نسل گذشته، گرفتار ماندن و رو در وایسی با شعارهای ارزشی و آرمانی که در گذشته داده ایم و عدم درک و شناخت جامعه و نسل جوان امروز ایران است. که تنها دستاوردش فاصله گرفتن از واقع گرایی اجتماعی سیاسی و یا سکتاریسم است.  فراموش نکنیم که باید هرچه زودتر جایمان را به جوانان بدهیم.

یکی از دو کلید قفل درب زندان و قل و زنجیر چهل ساله بر دست و پای آلترناتیو واقعی احتمالی رژیم،  دوستان باور عمیق به وحدت در کثرت است. یعنی ما مطلقا نباید بدنبال وحدت عقیده باشیم بلکه باید یاد بگیریم با دیگرانیکه دارای اندیشه های صد در صد متضاد با اندیشه خودمان  هستند متحد شده و  کار کنیم. تا اولا ظرفیت دمکراتیک ادعایی خود را در بوته سنجش بگذاریم و در ثانی چرخ دنده های موتور دمکراسی حرکت آینده جامعه را بحرکت درآورده و آببندی کنیم.

و منافع مردمان و کشورمان را مقدم بر منافع فردی و گروهی خود قرار دهیم. در ایران آزاد و دمکراتیک و سکولار زمان برای تبلیغ آزادانه و پرورش همفکران بسیار خواهد بود. تنها راه حل موقتا همه پوسیتن ها را کندن و زمین گذاشتن و پوشیدن لباس اتحاد عمل است. این بمعنی ترک عقایدمان نیست بلکه با اینکار تضمینی برای امکان مطرح شدنش برای مردم ایران در آینده بوجود میآوریم.

کلید دوم قل و زنجیر چهل ساله بر دست و پایمان است که حرکت کنیم و به جامعه ایران و نسل نو  وصل شویم. با مد نظر قرار دادن تفاوت جامعه سال 57 و 97.

آیا نباید بدون متوسل شدن به قالبها و کلیشه ها و کپی برداری هایی که گریبان عمده نسلهای سیاسی گذشته ما را گرفته است با شجاعت ‏تمام و عزمی استوار و نگاهی انتقادی به گذشته کاری نو آغاز کرد.

گذشته نشان داده هیچ کس تحت هر نام و اندیشه ای همه پاسخها و راه حل را بتنهایی در اختیار ندارد. مشکل اصلی و مقدم بر هر نوع اندیشه ای (بدون قصد نفی آنها) افراد و انسانها هستند که ظرفیت به شکست کشاندن و یا موفق نمودن هر راه حلی را دارا میباشند. بر اساس تجارب تاریخی بسیار، و در فقدان نهادهای دمکراتیک و فرهنگ دمکراتیک لزوما نه سوسیالیزم، نه سکولاریسم، نه هر دین و آئین دیگری تضمین کننده هیچ آینده روشنی نیست و نمیتواند باشد. بلکه تضمین، در حکومت قانون و سکولار، در جامعه مدنی در برابری و برادری، تعامل و همزیستی و همفکری در رسانه های آزاد، آزادی بیان و عقیده و انتقاد. قوای مستقل و منفک از هم، سیستم های شفاف بازسنجی و همسنگی و نظارت بر سه قوه و کوتاه سخن تضمین در تربیت نسلهایی با فرهنگِ احترام متقابل، رعایت حقوق یکدیگر در کادر تمامیت ارضی ایران است. نسلی که به هیچ نوع تفکر و بنیادگرایی و دیکتاتوری چه از نوع مذهبی ، سوسیالیستی توحیدی و یا سکولار آن اجازه درغلطتیدن ندهد.

بنده بسیار امیدوارم که این جمع میتواند همان جمع نو و شجاع باشد.

داوود باقروند ارشد – وب سایت نه به تروریسیم و فرقه ها

AriaNews
AriaNewshttps://aria.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط