12.9 C
Paris
Thursday, April 25, 2024

ساختار توتالیتاریسم رجوی در مجاهدین!

Ashraf camp

او خو د را رهبرایدئولژیک که در اثر “انقلاب ایدئولژیک ” همراه با دست آورد آن مریم خانم متولد شده است میبیند.
توتالیتاریسم رجوی در واقع با انقلاب ایدئولژیک درون سازمانی رجوی شکل مطلق خود را در درون سازمان گرفت وتمامی ابعاد سازمان را از سیاسی به یک سیستم وساختار توتالیتر ورق زد هرچند پتنانسیل ساختار استالینی قبلی در واقع پیش فرض چنین تحولی بود.
در واقع انقلاب ایدئولژیک رجوی در سازمان کودتای رجوی برای قدرت مطلق وسرکوب هر گونه مخالفت در درون سازمان وتضمین اتوریته خود به اعضای سازمان بود .
باند کودتاچی در راس از جمله مهدی ابریشم چی ، عطایی ،داوری ، محدث وهمچنین گزینه ای از زنان بود که بعد ها او همگی را در شورای رهبری مجاهدین به عنوان “کلفت”رهبر جای داد وبه صیغه شخصی درآورد وبا انها استریپ یگانگی برگزار کرد.
یکی از خصوصیات رهبران توتالیتر از دست دادن رابطه با واقعیات است چرا که چنان در خود بزرگی بینی خود تنیده شده اند وهمچنین از طرف باندهای نزدیک به خود مورد تغذیه خود بزرگ بینی قرار میگیرند که ارتباط واقعی با جهان بیرونی را از دست داده و بیشتر به یک فیگور دون کیشوتی تبدیل میشوند
رجوی با تصمیمات مختلف خود نشان داده است که با واقعیات بیرونی زندگی نمیکند ودر خود خیالات خود تنیده است .شکست های مکرر وی طی سی ساله گذشته که البته همیشه پیروزی جلوه داده است باز نمونه ای از همین نقش ذهنی شخصیت توتالیتر او را دارد که هرچند واقعیات بیرونی به او سیلی های محکمی زده است باز میگوید که او یک خیال دارد که مریم خانم خود را در نقش رئیس جمهور به تهران ببرد به هرقیمت – البته با چنگ ودندان که میگوید باز نشان میدهد چه خیالاتی است واز واقعیات بیرونی دور میباشد .
و در این سیستم توتالیتر که او به ا ندازه کافی زمان در حاکمیت صدام دیکتاتور داشته است که برروی آن کار کند یک سیستم توتالیتر وساختار هرمی فاشیستی ساخته است که فرد درواقع فکر نمیکندو گوسفندی است که بدنبال رهبری است ، سرکوب شده ، ایزوله شده در گوشه ای بدور از واقعیات وفکر کردن برای رهبر است وتشکیلات فقط فرمانبر.
هرکس صدای اعتراضی ، ا نتقادی داشته باشد در ابتدا با روشهای گوناگون مشخصه ساختارهای فاشیستی سرکوب وبعد نیز کنار زده وحذف میشود . حذف هم به صورتهای مختلف میباشد ، خود کشی دادن یعنی شخص را چنان بی ارزش ودر بن بست قرار میدهند که گزینه مرگ برای او جود یک انتخاب برای رهایی از فضای توتالیتریسم میشود.
حذف بصورتی که شخص چنان در هم کوبیده میشود که تسلیم محض میشود که فقط بتواند در گوشه ای در خود باشد تا فرصت مناسب خود را کسب کند .
در زمان صدام حسین البته نیروی ناراضی در مرزها ی ایران رها میشد تا رژیم ایران آنها را دستگیر کند .
یا اینکه به زندان ابوقریب فرستاده میشد وبعد نیز در مرزهای ایران رها میشد تا رژیم به آنها دست بیابد .
در دستگاه فاشیستی رجوی بنام تشکیلات فرد درواقع فقط یک نیروی اجرایی است واگر هم انتقادی داشته باشد باید به نحوه کار وبهتر شدن نحوه کار باید باشد که عموما هم به این میانجامد که خود انتقاد کننده باید کار را به پیش ببرد تا کسی صدایش در نیاید حتی در کار ا جرایی . البته کاراجرایی در واقع در چهارچوب همان کارهای روزانه صنفی است ونه کارهای اجرایی نظامی ویا سیاسی !
در این تشکیلات توتالیتر نیز عضو وهوادار نقش عاشق ومرید را دارد ورجوی در نقش مراد وخدا در راس که بقول مهدی ابریشمچی از جنس دیگر است که فقط هم البته به خدا پاسخگوست .
در ا ین سیستم تشکیلاتی توتالیتر درواقع فرد پیرو رهبر خود رهبر است وبا اوست که هویت میگیرد و با اوست که رستگار میشود وبقول خود رجوی یک گرم انسانیت خود را به او میدهند ومنظور این است که هویت خود را کامل به او میدهند تا با سرعت نوری در رهبر جذب شوند ویکی شوند و اماده باشند که آنچه رهبر میگوید را بدون چون وچرا اجرا کنند.
ولی رجوی برای توتالیتاریسم خود البته بخاطر وضعیت بیرونی واقعی بویژه پس از سقوط صدام حسین وضعیت ثبات قبلی را ندارد و جدا شدگان آن سر به بیش از هزار ان میزند که البته از نظر رجوی همه حد اقل خائن و یا مزدور میباشند . در هیچ سازمان سیاسی اپوزیسیون در تاریخ ایران وشاید هم جهان شما جریانی را پیدا نمیکنید که اینگونه هزاران عضو سابق خود رامزدور اعلام کرده باشد ! این یک پدیده جدید ونو وفاشیستی در جریانهای سیاسی ایران میباشد .

این نیز از مشخصه های سیستم های توتالیتر میباشند که جریانهایی هستند که بقولی هیچگونه مخالف ندارند وهمه مخالفین این جریانها مزدور میباشند .
ولی فروپاشی توتالیتاریسم تشکیلاتی رجوی روبروز نزدیکتر میشود وترس ووحشت رجوی نیز از این فروپاشی است که در ساکنین لیبرتی در کمپ لیبرتی اکنون در جریان است .وحشت رجوی از هم پاشیدن خود اوست چرا که رهبران توتالیتر در واقع خود را با توده های دنباله رو ویا گوسفندان خود در نقش چوپان تعریف میکنند و وقتی این ظرف تشکیلاتی توتالیتر از هم بپاشد هویت رجوی از هم فرو میپاشد واین چیزی است که در درون رجوی هم یک فروپاشی شخصیتی ایجاد میکند و برای اعضای دور شده نیز بی هویتی وبر این بی هویتی است که بخشا رژیم سوار میشود که اعضای درهم کوبیده شده ، بی هویت شده این سازمان توتالیتر را به خود جذب وبه خدمت بگیرد چون طرف دیگر کسی در خود احساس نمیکند آن خود یک گرمی را رجوی از او گرفته است واو را سرگردان پس از بیست یا سی سال رها کرده است.
درواقع اگر میبنیم که عضو وهوادار هم به بیضه های رهبری بخشا چسبیده اند وآنها نیز ترس ووحشت بخشا از این فروپاشی دارند نیز در همین رابطه است در واقع از فروپاشی هویتی خود هم رهبر و هم عضو وهوادار ترس ووحشت دارد چون دیگر هویتی ندارد و این چنین است که در سیستم ها وهمچنین نظام ها و ساختارهی توتالیتر وفاشیستی رهبر و پیرو مرید ومراد واز یکدیگر هویت میگیرند و بهمین دلیل برا ی حفظ این هویت خود نقطه گره خودرا دوباره میابند وبهمین جهت است که سکت ها به راحتی از هم گسیخته نمیشوند و یا دست آخر برای حفظ هویت خود دست به خود کشی های دستجمعی و تصمیم های وحشتناک دستجمعی میگیرند تا این هویت را با مرگ خود بپردازند ویا به خیال خود قهرمانانه بمیرند چیزی که رجوی بارها از اعضای خو د خواستار شده است که تا پای جان از هویت اشرفی خود دفاع کنند .
پس میبنیم که علت ماندن وچسب تشکیلاتی در این ساختارهای توتالیتر درواقع چسب هویت است و چسب بی هویت بودن هم رهبر وهم مراد وهم مرید !

منبع؛ فراخوان مستقل برای خروج انسانی ساکنین لیبرتی از عراق

 

 

AriaNews
AriaNewshttps://aria.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط