13.3 C
Paris
Thursday, April 25, 2024

آشنایی با تروریست های ساکن اورسوراواز – محمد سید المحدثین

 

 

محمد سید المحدثین:

حسرت می خورم که چرا آیت الله خمینی را ترور نکردم!

 

از سال 1358 – 1350 شمسی

محمد سید المحدثین که هم اکنون از دهکده اورسوراواز_فرانسه مسئولیت کمیسیون سیاسی شورای ملی مقاومت را عهده دار می باشد،از فرماندهان و مسئولین طراز اول سازمان مجاهدین خلق است.او متولد سال 1333 شمسی (1953 میلادی) از یک خانواده مذهبی می باشد.پدر او یکی از روحانیون مرتبط با آیت الله خمینی وآیت الله طالقانی بوده و در شهر قم سکونت داشت.(1)

او تا 18 سالگی زمانیکه تحصیلات متوسطه را به پایان می رساند در شهر قم و در منزل پدرش سکونت داشته و بدلیل محیط مذهبی پیرامون خانواده اش ابتدا با خانواده بنیانگذاران مجاهدین آشنا می گردد.در شهریور سال 1350 شمسی هنگامیکه بنیانگذاران مجاهدین دستگیر شده و در زندان بسر می بردند،خانواده های آنان برای اعتراض به حکومت پهلوی در منزل روحانیون برجسته قم به اعتصاب می نشستند.این محیط و انگیزه های مذهبی باعث شد که او به سمت مجاهدین گرایش پیدا کرده و آرزوهایش را از طریق آنان جستجو نماید.

محدثین در خاطرات اش می گوید؛ بدلیل اینکه پدر من روحانی و ساکن شهر مذهبی قم  بود.با روحانیون سرشناس مخالف حکومت شاه آشنایی داشتم.من با خانواده آیت الله خمینی،آیت الله بهشتی،آیت الله یزدی،آیت الله مطهری و … آشنایی نزدیک داشتم.خیلی از آنها به منزل ما می آمدند و پدر مرا از نزدیک می شناختند.ما با آنها رفت و آمد خانوادگی داشتیم.منزل آیت الله یزدی در کنار خانه ما بود.آیت الله اشراقی شوهر دختر آیت الله خمینی روبروی منزل ما زندگی می کرد.همسر احمد خمینی از فامیل های دور ما بود.این مسائل باعث شده بود که دلبستگی عمیقی به دین اسلام داشته و بعنوان یک مسلمان مسئول،احساس وظیفه می کردم تا در مقابل ظلم سکوت نکرده و بر علیه حکومت پهلوی برخیزم!

محمد محدثین در سال 1351 شمسی (1972 میلادی) به تهران نقل مکان کرده و در رشته مهندسی برق وارد دانشگاه صنعتی آریامهر می شود.با اینکه در دبیرستان فرد درس خوانی بوده،اما به محض ورود به دانشگاه و بدلیل جاذبه های سازمان مجاهدین و مبارزه با حکومت شاه، تحصیلات اش را رها نموده و به فعالیت با سازمان مجاهدین می پردازد.اولین مسئولیتی که از طرف رابط مجاهدین به او سپرده می شود،اداره نمازخانه دانشگاه است،تا به این شکل اولین اقدام حرفه ای در ارتباط با سازمان مجاهدین را آغاز نماید.

پس از دستگیری واعدام بنیانگذاران مجاهدین،تقی شهرام که از زندان ساری گریخته بود به همراه بهرام آرام و وحید افراخته عناصر بیرون از زندان را سازماندهی کرده و رهبری مجاهدین را در اختیار می گیرند.آنها از سال 1352 شمسی،ایدئولوژی سازمان را تغییر داده و در اواخر سال 1353 اعلام نمودند که مارکسیست شده اند.همین مسئله موجب درگیری های درون گروهی در داخل و بیرون زندان شده و تعدادی از عناصر مذهبی سازمان ترور می شوند.متعاقب این درگیری ها و با اطلاعات بدست آمده بقیه اعضای سازمان توسط ساواک دستگیر و زندانی می گردند.محمد سید المحدثین نیز جزو این گروه ها بوده و در سال 1354 شمسی در ارتباط با ترور مستشاران نظامی آمریکا در تهران دستگیر می شود.او با گذراندن سه سال محکومیت در زندان های اوین،قصر و قزلحصار سرانجام در آبانماه 1357 همراه با اولین گروه زندانیان آزاد می گردد.

از سال 1360 – 1358 شمسی

با آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی در اواخر دیماه سال 1357 شمسی،بازسازی تشکیلات مجاهدین به رهبری مسعود رجوی و موسی خیابانی صورت می گیرد.آنها تا سقوط کامل نظام سلطنتی در 22 بهمن 1357 شمسی به فعالیت های مسلحانه پرداخته و در استقبال از ورود آیت الله خمینی به تهران شرکت داشتند.

پس از انقلاب 22 بهمن 1357 شمسی،مسئولیت قسمت بزرگی از بخش اجتماعی مجاهدین به محمد سید المحدثین سپرده شد.محمد محدثین در جریان جاسوسی سعادتی برای ک.گ.ب شوروی از همدستان مرتبط با او بود.همچنین در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران با بسیج  هواداران و اعضای مجاهدین تلاش می کرد نقش ضد آمریکایی سازمان را بارز کرده و از جمهوری اسلامی درخواست محاکمه و اعدام کارکنان سفارت آمریکا را داشت.او به همراه محمد ضابطی،مهدی ابریشمچی،مهدی کتیرایی و شمار دیگری از فرماندهان ارشد مجاهدین در سازماندهی هواداران بر علیه مسئولین حکومت نوپای جمهوری اسلامی نقش داشته  و از برگزار کنندگان اصلی تظاهرات مسلحانه 30 خرداد و 5 مهر 1360 می باشد.محمد سید المحمدثین از جمله فرماندهانی بود که در روز 30 خرداد هدایت جنگ مسلحانه در خیابان های مرکزی تهران را بعهده داشت.در این روز چند هزار تن از طرفین درگیر کشته ، زخمی و دستگیر شدند.

از فردای 30 خرداد 1360 شمسی،محمد محدثین همراه با دیگر فرماندهان ارشد به ترمیم بخش اجتماعی پرداخته و تیم های ترور را در خیابان های تهران فعال می کنند.محمد رضا کلاهی صمدی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر 1360 شمسی که چند سال بعد در اورسوراواز پناه گرفته بود،از افراد زیر مجموعه بخش اجتماعی محمد محدثین و از تحت مسئولین دست چندم او بود.

او پس از ضربه 19 بهمن 1360 شمسی که منجر به مرگ موسی خیابانی،اشرف ربیعی و 21 تن دیگر گردید به فرانسه گریخته و در کنار مسعود رجوی در اورسوراواز مستقر شد.

ردیف جلو از سمت راست؛ مهدی ابریشمچی، محمد سید المحدثین، مهدی براعی و محمد علی توحیدی از فرماندهان ارشد سازمان مجاهدین خلق در عراق که هم اکنون ساکن اورسوراواز هستند.
ردیف جلو از سمت راست؛ مهدی ابریشمچی، محمد سید المحدثین، مهدی براعی و محمد علی توحیدی از فرماندهان ارشد سازمان مجاهدین خلق در عراق که هم اکنون ساکن اورسوراواز هستند.

از سال 1360 به بعد

دیپلماسی انقلابی یا دیپلماسی فریب و تطهیر

با آغاز فعالیت های مسعود رجوی در فرانسه و اروپا،محمد محدثین مسئول ستاد سیاسی مجاهدین و بعدها با حفظ سمت به عنوان مسئول کمیسیون سیاسی شورای ملی مقاومت برگزیده شد.کار ستاد محدثین پیشبرد دیپلماسی مجاهدین در عرصه سیاسی،تبلیغات،،جذب افراد خارجی،ارتباط گیری و فعالیت در بین پارلمانترها بود تا با تاثیر گذاری بر روی آنها دولت ها را وادار به حمایت از مجاهدین نماید.او به موازات عملیات تروریستی در داخل ایران،با سازماندهی ستاد سیاسی مجاهدین  در کشورهای مختلف اروپایی،آمریکایی و عربی،به ارگان های حقوق بشری و پارلمان ها نفوذ کرده و با قربانی جلوه دادن تیم های ترور،لابی گسترده ای را در جلب حمایت برای مجاهدین براه انداخت.او در این باره معتقد است که دیپلماسی مجاهدین یک دیپلماسی انقلابی بوده و از بطن ایدئولوژی رهبری آنان سر باز کرده است.

او در خاطرات اش می گوید؛دیپلماسی مجاهدین از مرداد 1360 در فرانسه توسط مسعود رجوی پایه گذاری شد.او می گوید دیپلماسی ما،دیپلماسی از پایین به بالا است.منافع و اصول خودش را درست تشخیص می دهد و از همانها نیز دفاع می نماید.در واقع این مردمان کشورها هستند که از ما حمایت می کنند،نه دولت ها.به همین دلیل اهل زد و بند هم نیست که چیزی بدهد و مابه ازاء آن چیزی بدست بیاورد! ما با جلب توجه افکار عمومی،با جلب توجه پارلمان ها ، با بکارگیری و بخدمت گرفتن، واستفاده از دستگاه قضایی این کشورها با دولت هایشان مقابله می کنیم تا منافع مان را تامین نماییم!

برخلاف گفته های محدثین،تاریخ 30 ساله ارتباط سیاسی مجاهدین با کشورهای اروپایی و آمریکایی نشان داده است که آنان برای تطهیر خودشان از گفتن دروغ ابایی ندارند.به جرات می توان گفت اکثریت قریب به اتفاق حامیان غربی مجاهدین را کسانی تشکیل داده اند که فقط برای دریافت پول و هدیه به آنان پیوسته اند.از مروین دایملی و رابرت توریسلی و ده ها نماینده مجلس تا ادوارد رندل در آمریکا همگی اعتراف نموده اند که هدایای نقدی قابل توجهی از مجاهدین دریافت نموده اند.چند ماه پیش ادوارد رندل اعتراف نمود که برای یک سخنرانی در حمایت از مریم رجوی 160.000 دلار پول دریافت کرده است(2).بنابر این برخلاف گفته ایشان،حامیان مجاهدین نه تنها مردم اروپا و آمریکا نیستند بلکه لابی هایی هستند که با دریافت پول کلان برای مجاهدین تبلیغ می نمایند.محمد محدثین سازمانده و پشتیبان مستقیم چنین دیپلماسی برای مجاهدین است!

دیپلماسی نظامی-ایدئولوژیک

در سال 1365 شمسی با اخراج مجاهدین از فرانسه او نیز به همراه ستاد سیاسی اش به عراق منتقل شده و دیپلماسی نظامی را با دیپلماسی سیاسی جایگزین میکند.این مرحله از کار محدثین که با پشتیبانی کامل سازمان اطلاعات و امنیت عراق صورت می گرفت،به فعالیت گسترده برای جلب حامی در کشورهای عربی ، آفریقایی ، آمریکا و سازمان های فلسطینی اختصاص می یابد.در پناه صدام حسین او روابط بسیار گرمی را با کویت،عربستان سعودی،امارات متحده عربی،مصر،اردن،فلسطین،مراکش،الجزایر و … برای مجاهدین فراهم می آورد.روابط گرم ستاد تحت مسئولیت محمد محدثین با سازمان اطلاعات عربستان سعودی منجر به دعوت از مسعود رجوی برای همکاری با عربستان می شود.او در سال 1366 شمسی مسعود رجوی و برخی مسئولین ارشد مجاهدین را در سفر به مکه و مدینه همراهی می نماید.مسعود رجوی برای جلب حمایت سعودی ها با جانشین سازمان اطلاعات و امنیت عربستان طی چند روز به مذاکره می پردازد که متعاقب آن حمایت های بی دریغ سعودی ها در کنار صدام حسین، بنیان های مالی مجاهدین را سرشار می نماید.

از هنگام استقرار رهبری مجاهدین در عراق،دیپلماسی نظامی محدثین نقش بارزتری را در پیشبرد اهداف مجاهدین ایفا می نماید.در اکثر ملاقات ها با صدام حسین،سازمان اطلاعات و امنیت و سران حزب بعث در کنار مسعود رجوی،مهدی ابریشمچی،محمود عطایی،محمود مهدوی،ابراهیم ذاکری،عباس داوری و مهدی براعی قرار دارد.او یکی از هفت فرمانده اصلی رجوی بوده که در عرصه های سیاسی،نظامی،تشکیلاتی و ایدئولوژیک،تشکیلات رجوی را بارور نموده و از پیشبرندگان استراتژی مجاهدین در عملیات تروریستی از عراق بر علیه ایران می باشد.

با گسترش عملیات های نظامی مجاهدین از عراق به داخل ایران،دیپلماسی  او تبلیغ و تطهیر تروریسم رجوی است.او در تمامی عملیات های بزرگ مجاهدین لباس نظامی و رزم پوشیده و علاوه بر تبلیغات سیاسی،فرماندهی نظامی بخشی از عملیات ها را نیز بعهده داشته است.او در عملیات تسخیر شهر مهران(چلچراغ)،عملیات تسخیر اسلام آباد و  کرند(عملیات فروغ جاویدان)،عملیات کردکشی سال 1991 در مناطق کفری،طوزخورماتو،سلیمان بک،جلولاوخانقین مستقیما شرکت داشته و بسیاری را به کشتن داده و یا کشته است.در عملیات فروغ جاویدان که از 3 تا 7 مرداد ماه سال 1367 شمسی صورت گرفت او و همسرش فاطمه رمضانی و اعضای ستاد سیاسی اش لباس رزم پوشیده و فرماندهی چند تیپ زرهی و پیاده را بعهده داشتند.از مجموع 480 نفری که او و همسرش فرماندهی میکرد،بدلیل نداشتن دانش نظامی بطور کامل منهدم گردیده و فقط تعداد انگشت شماری از آنان توانستند جان خود را نجات داده و به عراق بازگردند.در این عملیات اکثر قریب به اتفاق کسانیکه دولت فرانسه به گابن اخراج کرده و در مذاکرات سال 1366 با محمد سید المحدثین و مهدی ابریشمچی به فرانسه بازگشته بودند،شرکت داشته و  تعداد قابل توجهی از آنان کشته و زخمی شدند.

 نقش بارز دیگر او در تشکیلات مجاهدین،دفاع و ترویج انقلاب ایدئولوژیک است.او بعنوان یک مسئول ایدئولوژیک برای بخش زیادی از اعضای مجاهدین دراورسوراواز، بغداد و پادگان اشرف نشست های ایدئولوژیک برگزار کرد.در این انقلاب که مرحله اول آن در سال 1364 شمسی با ازدواج مریم قجرعضدانلو با مسعود رجوی آغاز شده بود،در سال 1368 شمسی با طلاق و جدایی اجباری خانواده ها از یکدیگر تداوم یافت.بسیاری از اعضای مجاهدین در آن ایام مسئله دار شده و تحت برخورد و زیر فشارهای روانی قرار گرفتند.او نقش بسزایی در برخورد با افراد خواهان جدایی داشته و مشکلات قانونی و سیاسی زیادی برای اعضای خواهان جدایی از تشکیلات مجاهدین فراهم ساخت.بنا به گفته بسیاری از جداشگان که هم اکنون در اروپا زندگی می کنند،محدثین علاوه بر شرکت در نشست های تعیین تکلیف افراد که با تحقیر ، شکنجه روحی و تهدید به مرگ همراه بود،در وخامت وضع آنان سهیم می شد.همچنین بدلیل توانایی های سیاسی،لابی گسترده در اروپا ،پول زیاد، ابزارها و اشخاصی که به خدمت گرفته بود،در بدنام کردن افراد خواهان جدایی نقش بسیار مهمی ایفا می کرد.او در نشریات و ارگان های تبلیغاتی مجاهدین در مقابل هر عضو جداشده یا خواهان جدایی علنا موضع گیری نموده و تهدید می کرد که نخواهد گذاشت عضو جداشده از مجاهدین در اروپا براحتی زندگی کرده و فعالیت افشاگرانه داشته باشد.او در همکاری با مهدی ابریشمچی و ابوالقاسم رضایی نقش بسیار مهمی در شیطان سازی بر علیه افراد جداشده از مجاهدین در فرانسه و اروپا ایفا نموده است.

مجاهدین و  جنایت در عراق

اوایل دی ماه 1390 شمسی،محمد محدثین در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه تاکید نموده است که سازمان مجاهدین در عراق مرتکب هیچ جنایتی نشده است.

براساس آمارهای رسمی منتشر شده در نشریات و گزارشات تلویزیونی مجاهدین،آنها معتقدند که بیش از 50.000 نفر از ارتش و سپاه جمهوری اسلامی ایران را که در سال 1991 میلادی به عراق نفوذ نموده بود به هلاکت رسانده یا از بین برده اند.در این باره روایت های بسیار متفاوتی منتشر گردیده است.جمهوری اسلامی می گوید حتی یک نفر از افراد مسلح آنان در عراق حضور نداشته و کشته نداده است.حزب اتحادیه میهنی کردستان وابسته به رئیس جمهور عراق می گوید مجاهدین آنان را در مناطق کرکوک،کفری،طوزخورماتو،سلیمان بک،جلولا،خالص و خانقین قتل عام کرده اند.حزب مزبور در این رابطه اسناد بسیار زیادی ارائه کرده است از جمله گورستان افرادی که به دست ارتش مجاهدین به قتل رسیده یا زخمی ها و خانواده های بازمانده که از آنان فیلم و گزارش تهیه نموده است.

اما بهترین اسناد(3) مربوط به تعدادی از افراد جدا شده است که هم اکنون در اروپا بسر می برند.کسانی که خود در همان ایام بهمراه ارتش مجاهدین یا در عملیات کردکشی شرکت داشته و یا شاهد صحنه های عملیاتی مجاهدین بودند.آنها به دیدبان حقوق بشر و سازمان های مدافع بین المللی اعتراف نموده و کتبا نوشته اند که شاهد بوده اند مریم و مسعود رجوی دستور حمله و توپ باران خانه های ساکنان شهرهای کرد نشین منطقه را داده است.آنها در چند متری خود شاهد بوده اند که تانک های مجاهدین منازل اکراد را توپ باران نموده است.آنها شاهد بوده اند که مجاهدین با تانک هایشان از روی اجساد اکراد عبور نموده اند.آنها شاهد بوده اند که محمد محدثین نیز در عملیات کردکشی جزو ستاد فرماندهی و در کنار مسعود و مریم رجوی قرار داشته و جنگ بر علیه اکراد عراقی را رهبری نموده است.بنابر این طبیعی که دیپلماسی محدثین چنین جنایاتی را انکار نماید و این گونه شهادت ها را حرف رژیم جمهوری اسلامی بنامد.

برای دسترسی به پادگان اشرف باید از روی جسد ما رد شوید

در حالیکه اروپا و آمریکا در کنار نهادهای حقوق بشری و بین المللی،برای حل و فصل مسائل پادگان اشرف در تلاش هستند،او در جمع هواداران حرفه ای مجاهدین در ژنو اعلام می نماید که؛”برای دسترسی به پادگان اشرف باید از روی جسد ما رد شوید.”او در روز دوشنبه 4 ژوئیه 2011 در برابر افراد وابسته به مجاهدین در ژنو گفت؛”اشرف همینجا است و امروز شما شعبه اشرف در ژنو هستید.”این شعار تحریک آمیز مسلما برای پاسخ به ابراز احساسات هواداران مجاهدین نیست.بلکه نشان دهنده استراتژی مجاهدین برای جایگزین ساختن کشورهای اروپایی با پادگان اشرف برای ترویج خشونت و تروریسم است.بنابر این ادعای کمی نیست اگر بگوییم دیپلماسی محمد سید المحدثین در خدمت تطهیر تروریسم سازمان مجاهدین و ترویج خشونت در اروپا است.

حسرت می خورم که چرا آیت الله خمینی را ترور نکردم

دیپلماسی تطهیر تروریسم سازمان مجاهدین خلق که از سال 1360 شمسی در اروپا و آمریکا توسط محمد محدثین اداره می شود،دچار حسرت ها و فرصت های از دست رفته برای ترور بیشتر است.او در قسمتی از خاطرات اش از اینکه نتوانسته است در سال 1358 شمسی آیت الله خمینی را ترور کند افسوس می خورد و می گوید؛ در ابتدای سال 1358 شمسی یعنی 1979 میلادی که به قم رفتم منزل پدرم آنجا بود.که دیوار به دیوارش منزل محمد یزدی رئیس قوه قضاییه حکومت ایران بود.روبروی خانه ما منزل آیت الله اشراقی داماد آیت الله خمینی قرار داشت.اطراف منزل ما افراد سرشناسی از آخوند های قم بودند.آیت الله خمینی در قم در منزل آیت الله یزدی مستقر شده بود.یعنی درست دیوار به دیوار خانه ما.آیت الله خمینی روی پشت بام خانه می رفت و به ابراز احساسات مردمی که برای ملاقات اش آمده بودند پاسخ می داد.پشت بام آن خانه به اطاق های خانه ما مسلط بود و دید داشت.من که آن روز در جلو درب اطاق ایستاده بودم دیدم که آیت الله خمینی به ابراز احساسات مردم که پاسخ می داد برگشت مرا دید و شناخت و به من سر تکان داد.چون از طریق پدرم می دانست که من از مجاهدین و در زندان رژیم پهلوی بوده ام.آیت الله خمینی به پدرم گفته بود که من مطلع شدم ایشان درزندان هستند و من متاسفانه نتوانستم برایشان کاری انجام بدهم.خیلی جالب بود.بعدها خیلی افسوس خوردم که از چنین موقعیتی نتوانستم برای از بین بردن آیت الله خمینی استفاده کنم!(4)

برآیندها

حضور رجوی در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی دستآوردهای بسیار زیادی برای ترویج خشونت و تروریسم سازمان مجاهدین خلق فراهم ساخت.آنها از سال 1360 شمسی دهکده اورسوراواز را به پایگاهی نظامی برای گسترش تروریسم در ایران و عراق تبدیل نمودند.طراحی فعالیت های سازمانیافته مجاهدین برای خشونت در عراق و ایران از همین پایگاه صورت گرفته و در سال 2003 میلادی با خودسوزی های خیابانی،مردم فرانسه را نیز بی نسیب نگذاشته اند.دفتر سیاسی-نظامی محمد سید المحدثین نیز در همین دهکده واقع شده است.جایی که او فرماندهی انتقال پادگان اشرف به فرانسه و کشورهای اروپایی را آرزو می نماید تا این کشورها را بطور مستقیم با ایران درگیر نماید.

از تبلیغات حقوق بشری در پارلمان ها تا اعزام واحد های تروریستی مجاهدین به ایران،از ملاقات با بیل کلینتون در آمریکا،تا ملاقات جنگ طلبان آمریکایی با مریم رجوی در فرانسه،از همدستی و مشارکت با گروه تروریستی جندالله در بلوچستان تا همکاری با القاعده در عراق،از فراهم نمودن انجمن های پولشویی در انگستان و آلمان تا اهدای رشوه به سیاستمداران بازنشسته آمریکایی.از فریب ارگان های حقوق بشری تا اعزام تروریست های برجسته مجاهدین از عراق به اروپا و هزاران عمل خلاف قانون برای تطهیر تروریسم سازمان مجاهدین تحت عنوان حقوق سیاسی پناهندگان،توسط او و همکارانش در اورسوراواز فرماندهی می شود.جایی که هر یک از برادران و خواهرانش صدها ایرانی و عراقی را طی 30 سال گذشته به قتل رسانده و امروز در کنار رودخانه اوآز فرماندهی عملیات های مشترک با سازمان موساد در ترور دانشمندان ایرانی را طراحی و به اجرا در می آورند.(5)

 8 می 2012

جواد فیروزمند

پاورقی

1. سازمان مجاهدین خلق محل تولد او را در نشریات منتشر شده،شهرستان قم اعلام نموده است.اما بنا بگفته خودش در شهر قم بزرگ شده و متولد تهران می باشد.

2.هزینه های دریافتی ادوارد رندل از سازمان تروریستی مجاهدین خلق.

Rendell under investigation for speaking fees earned stumping for terrorist group

Rendell under investigation for speaking fees earned stumping for terrorist group

3.مشاهدات تعدادی از اعضای جداشده مجاهدین از جنایات مجاهدین در عراق؛

مشاهدات بهزاد علیشاهی عضو جداشده از مجاهدین و ساکن اروپا در باره بخشی از جنایات مجاهدین در عراق:

کریم گرگان در جریان لشکرکشی های جنگ اول خلیج مجاهدین و عملیات کرد کشی مسئول کنترل شهر خالص بود , شب هنگام به تیربارچی نفربرش دستور میدهد به اشخاصی که به نظرش مشکوک بودند شلیک کند و بعد از قتل آنها متوجه میشود که یک زن و یک پسر شانزده هفده ساله بوده اند که مقداری مواد خوراکی همراه داشتند و بس .
در نزدیکی شهر کلار هم خانم افسانه شاهرخی همین اشتباه را تکرار میکند و به اسفندیار محتسبی که با بیسیم خبر داده بود که چند نفر بصورت خمیده به آنها نزدیک میشوند دستور شلیک داده بود و بعد از قتل معلوم شد که سه زن در حال چیدن گیاهان غذایی در لابلای سنگ ها به اشتباه کشته شده اند .
جواد خراسان پیرمرد کشاورزی را که در اطراف قرارگاه حنیف واقع در نزدیکی بصره زمین کوچکی را اداره میکرد و در برخورد با گشت مجاهدین گفته بود که از صدام و مجاهدین متنفر است و در اتاقش عکس آیت الله خمینی بود را به فیلق سوم تحویل داد البته با کتک مفصل و بعد هم از او هیچ خبری نشد ولی به دستور فرمانده فیلق سوم که همان علی شیمیایی بود قرار شد که برای ترساندن مردم بصره با ستون تانک و زرهی از روستاها و شهر بصره در قالب یک مانور مجاهدین حرکت کنند که کردند .
تیراندازی به یک خودرو متوقف شده در نزدیکی اشرف توسط شخصی به اسم مصطفی د ر نیمه شب و قتل یک زن و مرد که از نظر او مشکوک بودند , و بعد استخبارات گفت با هم روابط نامشروع داشته اند البته این جنایت توسط استخبارات صدام سرپوش گذاشته شد و فقط حدود ده روز به مجاهدین اجازه گشت در اطراق قرارگاه داده نشد.
در هنگام تحویل زمین تمرین و شلیک توپ ۱۳۰ میلی متری به مجاهدین توسط فیلق سوم منطقه ای در اطراف هور برای شلیک مشخص شد , با دوربین کاملا دیده میشد که در این منطقه روستاهای مسکونی وجود دارد , البته سرگرد علی که از طرف استخبارات آمده بود میگفت ساکنان این روستاها همه باید کشته شوند چون حداقل یکی از اعضای خانوادهایشان در ۹بدر عضو هستند و به آنها گفته شده که منطقه را ترک کنند و بارها هم توسط مجاهدین به آن مناطق با توپ شلیک شد.
در منطقه مرزی ایران و عراق در جنوب به دستور مهوش سپهری به یک پدر و پسر که در حال خنثی کردن مین بودند شلیک و پسر بچه کشته شد , پسر بچه ای که تقریبا نه یا ده سال داشت و پدر میگفت که برای جمع آوری آهن آلات به آن منطقه آمده اند تا با فروش آن روزگار بگذرانند.
در منطقه عملیاتی مروارید چهار سرباز عراقی که از جنگ و برادر کشی فرار کرده بودند توسط مجاهدین به بعثی ها تحویل شدند که در دم توسط آنها تیرباران شدند البته قبل از تحویل آنها به بعثی ها تمام سرو صورت آنها خونین شده بود.
بعد از استقرار آمریکایی ها در عراق و زمانی که هنوز کنترل کامل به همه شهرها نداشتند مجاهدین دست به جمع آوری غنایم و وسایلی که از قرارگاههای عراقی و شرکت ها و موسسات به جا مانده بود زدند , یک لودر دولتی توسط یکی از اهالی روستاهای اطراف در بخشی از خانه اش مخفی شده بود و دور آن دیوار کشیده بود ؛ مجاهدین متوجه شدند ولی روستایی بخت برگشته حاضر به اقرار نبود که به دستورسیامک دیانتی (مشهود) با کامیون وارد خانه این روستایی شده و همه دیوارهای کاه گلی اش را خراب کرده تا لودر را پیدا کردند , روستایی فقط توانست دست زن وبچه اش را از مرگ نجات دهد.
البته این همه جنایت نیست , جنایت شامل دزدی اموال مردم عراق و همکاری با صدام هم میشود , همچنین به کشتار کردها و شیعیان و نیز کشتن اعضای ناراضی در خاک عراق هم اشاره ای نکردم که مستلزم فرصت و وقت بیشتری است .
منبع کانون وبلاگ نویسان

مشاهدات محمد رزاقی عضو جداشده از مجاهدین و ساکن اروپا در باره بخشی از جنایات مجاهدین در عراق:

علاوه بر عملیاتهای تروریستی که از خرداد 1360 شمسی تا کنون جان هزاران نفر را گرفته است، بمب گذاریها، خمپاره زنی در داخل شهر، فروختن اطلاعات نظامی به سازمان اطلاعات صدام ، کشتن کردها در عملیات مروارید، کشتن چوپانها در مرز ایران و عراق یا کشتن کارگران کارخانه نی شکر، منفجر کردن لوله های نفتی ایران و زندانی و شکنجه کردن اعضای ناراضی و همچنین کشتن نفرات در زیر شکنجه های وحشیانه، رها کردن افراد ناراضی در میدانهای مین بین ایران و عراق و از پشت به رگبار بستن، فرستادن اعضای ناراضی به زندان ابوغریب ،باید از زندان و شکنجه افراد ناراضی در سال 1373 یاد کرد.

در سال 1373 شمی بیش از ۵۰۰ نفر در زندانهای رجوی در داخل پادگان اشرف زندانی بودند،آنها توسط سران و فرماندهان رجوی شکنجه شدند که چند نفر به خاطر شدت شکنجه های وحشیانه در داخل زندان جان سپردند .

من و چند تا از دوستانم که توانسته ایم از اسارتگاه اشرف فرار کنیم و به دنیای آزاد برسیم همه در سال ۷۳ زندانی بودیم هم شکنجه شده ایم و شاهد شکنجه شدن دیگر دوستانمان بودیم و هم شاهد مرگ افراد به خاطر شکنجه های وحشیانه در زندان رجوی.

محدثین که خود جزو شکنجه گران سال ۷۳ بود گویا از یاد برده که در دادگاه نظامی که رجوی برای زندانیان ترتیب داده بود خودش (محدثین) سر زندانیان داد می زد که همه شما را باید اعدام بکنیم!در یکی از جلسات محاکمه افراد نارضی،محمد محدثین رو به مسعود رجوی کرد و گفت؛محمد روحانی روحانی وهدایت الله متین دفتری از اعضاء شورا گفته اند همه این زندانیان را بکشید، اگر در اروپا برای سازمان به خاطر این مسئله مشکلی پیش بیایید ما خودمان حل و فصل می کنیم!

شکنجه افراد ناراضی در نشست معروف موسوم به نشستهای طعمه توسط سران مجاهدین از جمله محمد محدثین که  جزو آنها بود و بصورت مستقیم در شکنجه جسمی و روحی افراد دست داشتند.

منبع سایت فریاد آزادی

مشاهدات حامد صرافپور عضو جداشده از مجاهدین و ساکن اروپا در باره بخشی از جنایات مجاهدین در عراق:

من خود یکی از صدها شاهد زندۀ جنایتهای مجاهدین هستم که نه تنها خود قربانی اعمال ضدانسانی رهبری، بلکه شاهد جنایتهایی که به فرمان محمد محدثین و رهبری مجاهدین در بخشهایی از عراق دستور داده است بوده ام.

علاوه بر جنایتهایی که بر صدها تن از خواهران و برادران من روا رفته است و شاهد آن بوده ام، خود نیز تحت شدیدترین فشارهای روحی و جسمی رهبران همین سازمان قرار داشته و آسیب های غیرقابل جبران دیده ام.

من در درون مناسبات سازمان مورد نظر شما شاهد انبوه شکنجه های روحی و فشارهای جسمی طاقت فرسا بوده ام. من همچنین شاهد کتک زدن بیماران به جرم استراحت کردن بوده ام، من شاهد بوده ام که اشخاصی بخاطر فشارهای جسمی که بر آنان وارد می شده است گریه کرده اند…

من شاهد بودم که یک زن مجاهد (در مقر لشکر ۶۱ در سوله سوخته) که از آسایشگاه خود بدون روسری در حال فرار بود توسط چهار زن (یکی از آنها فرح.ش بود) دستگیر شد و در حالی که او را بغل کرده بودند دوباره به آسایشگاه بازگردانیدند که چندین کارگر سودانی هم شاهد ماجرا بودند و مشخص نبود چه بلایی بر سر آن زن می آورده اند…

من شاهد بودم که نفر به خاطر ازدواج کردن می خواست از سازمان جدا شود ولی اجازه نمی دادند و به بیماریهای تناسلی دچار شده بود و ماهها درد می کشید. خود این شخص (بیدالله.ج) رسماً به من گفت که من زن می خواهم ولی رجوی نه اجازه ازدواج به او می داد و نه می گذاشت از سازمان خارج شود و نهایتاً هم او را به استخبارات عراق تحویل دادند و به زندان ابوغریب منتقل شد…

من شاهد بوده ام که صدها زن و دختر را در سیاجهای تو در توی اشرف نگه داشته اید تا کاملاً ایزوله باشند و حتا دور مقر آنان نیز (به عنوان زندانی در درون زندان بزرگ اشرف)، سیاج و سیم خاردار کشیده بودید که برای فرار کارشان بسیار مشکلتر از مردان مجاهد باشد…

من شاهد هزاران مورد هتک حرمت و فحاشی و سرکوب در صدها نشست (از جمله نشستهای دیگ و طعمه) بوده ام که در برخی از آنها (از جمله در قرارگاه باقرزاده) خود شما از جمله سرکوبگران بوده اید…

من شاهد سیلی زدن به کارگران عراقی به جرم اعتراض به عدم پرداخت حقوقشان بوده ام.

شاهد بوده ام که گفته می شد هرچه می توانید از کارگران کار بکشید چون برای سازمان است و اینکار مشروع است!

من شاهد بوده ام که دهها کودک ۸ تا ۱۷ ساله تحت سخت ترین شرایط مکانی و جغرافیایی بدون حداقل امکانات بهداشتی و ایمنی و صنفی، به سنگین ترین کارهای ممکن گمارده شده بودند که شخصاً بارها در این مورد اعتراض و انتقاد داشتم ولی پاسخ انتقادات من با تندی و با تهدید داده شد.

من شاهد بوده ام که کودک ۱۰ ساله بخاطر یک لیوان آب در گرمای ۶۰ درجۀ تابستان بصره روی زمین افتاده و فریاد می زند که آب می خواهم و مسئولین مربوطه فقط به آنها گفته اند پاشو کار کن!

من شاهد بوده ام که در عملیات موسوم به مروارید (در شهر سلیمان بک) در تاریکی شب فرمان شلیک به یک خانه داده شد که یک چراغ در آن روشن بود و بعد از ربع ساعت شلیک، پیرمرد بخت برگشته ای گریه کنان آمد و گفت که اینجا خانۀ من است خواهش می کنم ما را نزنید من چند بچۀ خردسال در خانه دارم! و به پای مسئولین افتاده بود. بله، شما با دست باز خانۀ مردم بدبخت را با انواع سلاحهای می کوبیدید بدون اینکه به زن و بچه های بیگناه فکر کنید.

من شاهد بوده ام که هنگام تمرینات نظامی مردم روستاهای شمالی اشرف را وادار می کردید که گوسفندان خود را برای چرا در محدوده های تعیین شده نبرند و به خود من شکوه می کردند که الان سه روز است ما نمی دانیم گوسفندان خود را به کجا ببریم…

شاهد بوده ام که در منطقۀ بلدروز حین تمرینات نظامی تمامی زمینهای کشاورزی اهالی آنجا را با تانکها و نفربرها شخم می زدید و محصولات آنها را نابود می کردید و آنها جرأت نداشتند حرفی بزنند (من همان زمان مسئول تیم حفاظت بودم و با چند تن از اهالی صحبت کردم و شکایت داشتند که شکایت آنها را هم به بالا منتقل نمودم ولی پاسخی داده نشد) چون برای خود مشروع می دانستید که حق مردم را بخاطر تمرینات خود زیر پا بگذارید…

من شاهد بوده ام که در عملیات مروارید (در شهر طوزخورماتو)، فرمان شلیک به خانه های داخل شهر داده شد و با تانک و انواع تیربارها و توپها به خانه های مردم که اطراف آن پر از زن و کودک بود شلیک می شد به این بهانه که ممکن است خانۀ فرماندهان نظامی کردها باشد…

من شاهد بوده ام که شما در جریان اشغال عراق و هنگامی که در سی کیلومتری اشرف کمربند حفاظتی بسته بودید، تانکرهای آب اهالی روستا را وادار می کردید به طور مجانی به شما آب بدهند و توجیه شما این بود که چون اینجا حفاظت می دهید حق دارید به هرکس خواستید زور بگویید…

من شاهد بوده ام که جریان اشغال عراق، در سه راهی قره تپه یک هایلوکس را که از ترس حضور نظامی سازمان شما میانبر زده بود تا با ما برخورد نداشته باشد دنبال نمودند (اینجانب به همراه تیم بدنبال آن خودرو رفتم) و بعد از دستگیری سرنشیان خودرو، متوجه شدیم راننده یک زن بیگناه کرد است که بشدت ترسیده و به همین خاطر شخصاً با وجود اینکه می دانستم ممکن است بعداً مورد اتهام قرار بگیرم (با اتوریته ای که روی آن تیم داشتم) آزادشان کردم ولی بعد از بازگشت فرمانده موضع، نفرات تیم را توبیخ نمود که چرا آن زن را رها کرده اند؟!! (و البته آن نفرات تیم گفتند که حامد چنین فرمانی داده است و او دیگر جرأت نکرد مرا توبیخ کند)، ولی نیروهای سازمان شما به دستور رهبران خود اینگونه مردم را در ترس و وحشت فرو برده بودند که از یک زن کرد هم نمی گذشتند…

من شاهد بوده ام که چگونه در ترددات شهری، نیروهای اسکورت هر برخورد زننده ای با مردم عراق داشتند که بعدها چند نمونۀ آنرا خود صدام حسین به رجوی گوشزد کرده بود. شاهد بوده ام که بارها خودروهای شهروندان عراقی را در جاده ها به طرز وحشت آوری محاصره و سرنشینان آنرا با حالتی تحقیر آمیز پیاده و بازرسی می کردند و من خودم آن زمان جزو تیمهای اسکورت شهری بودم.

منبع سایت فریاد آزادی

مشاهدات نادر نادری عضو جداشده از مجاهدین و ساکن اروپا در باره بخشی از جنایات مجاهدین در عراق:

آقای محدثین شما اعلام کردید که مجاهدین در هیچ جنایتی در عراق دست نداشته است. ابتدا از جنایت های داخلی شروع کنیم:

آقای محدثین یادتان هست زمانی که زندان شکنجه های سال ۱۳۷۳ را به راه انداختید و در دادگاهی که توسط مسعود رجوی و شما براه افتاد مصرانه خواستار اعدام ما بیست نفر بودید و حتی وقاحت را به آنجا رساندید که خطاب به رجوی گفتی که آقای روحانی هم از این موضوع حمایت کرده و گفته آب از آب تکان نمی خورد؟ به چه جرمی حکم اعدام ما را صادر می کردی؟ فقط به جرم اینکه انقلاب را قبول نداشتیم؟ خدا را شکر از آن بیست نفر فقط دو نفر در اشرف مانده اند و هیجده نفر دیگر بیرون هستند، اسناد زنده برای روز دادگاه.

آقای محدثین یادتان هست که بعد از آن زندان ها و شکنجه ها، من گفته بودم دیگر نیستم و انقلاب را هم قبول ندارم که در باقر زاده من را صدا کردی و بعد از لوس بازی ها و دلقک بازی هایت وقتی نتوانستی من را تسلیم کنی چهره واقعی خودت را نشان دادی و گفتی که: «خودت به چشم دیدی که چه بلای سر قربانعلی ترابی و خیلی های دیگه آوردیم، تو را هم سرت را زیر آب می کنم. مثل بقیه کسی هم به کسی نیست»…

نمی دانم شاید این ها در لیست جنایت ها نیست.باشه ادامه می دهیم تا شاید به جنایت ها برسیم .

آقای محدثین یادتان هست که شما با استخبارات عراق هماهنگ کردید که «مهران تقوی و اکبر اکبر زاده» را لب مرز ایران عراق بردند و آنها را توی میدان مین فرستادند و «جواد کاشانی و اسدالله مثنی» با رگبار آنها را مجبور می کردند که داخل میدان مین بروند که یا روی مین کشته شوند یا توسط نیروهای رژیم دستگیر شوند؟ (که خوشبختانه نیروهای رژیم به کمک آنها رفتند و آنها را نجات دادند). به چه جرمی؟ جرمشان این بود که می گفتند می خواهیم برویم دنبال زندگیمان…

فکر کنم هنوز به جنایات نرسیدیم. باز هم می رویم شاید برسیم. آقای محدثین، گفتی که در جنایات علیه مردم عراق هم دست نداشتید!. آقای محدثین یادتان هست که بعنوان نماینده رهبری در عملیات مروارید همراه چند مقام بالای نظامی عراقی در فیلق ۲ نزدیک جلولا مستقر بودید، بعد از اینکه همراه مقامات نظامی عراقی با هلی کوپتر رفتید برای بازدید از منطقه و برگشتید فرماندهان لشگرها را توجیه می کردی که باید تا فردا منطقه کردی را پس بگیرید، که فرماندهان حاضر در آنجا شامل: احمد شکرانی (فرشید) فرماده لشگر ۶۷، فضلی، ماندانا بیدرنگ، مهوش سپهری، بتول رجائی و… بودند. آنجا که «احمد شکرانی» به شما متذکر شد که: «در شیخ بابا و روستاهای بعدی زن بچه هست و نمی شود با تانک شلیک کرد». شما با بر افروختگی به فرشید گفتید: «به شما ربطی ندارد هر آنچه رهبری میگه شما انجام بدید هر حصاری که اطراف این رژیم باشد را باید از سر راه برداشت. به ما ربطی ندارد می خواستند آنجا را ترک کنند». البته آنها هم همان کاری را انجام دادند که شما دستور دادید، یعنی زن بچه های بی گناه در کلار، شیخ بابا، قره تپه و روستاهای اطراف را به خاک خون کشیدند.

یادتان هست که به همان فرماندهان ابلاغ کردید که در صورتی که اسیر گرفتید ما فقط اسیران ایرانی را زنده می خواهیم برای کارمان و اگر کرد یا از ۹ بدری ها بود نیاز نداریم، حکم مرگ اسیران کرد و شیعه را هم صادر کردید که البته باز هم این طور شد. تعدادی اسیر کرد را آوردن که به دستور شما توسط امید برومند (ناجی) به نیروهای عراقی و استخبارات تحویل دادند که بعد از یک ساعت جنازه آنها را کنار جاده چیده بودند.

منبع وبلاگ نادر نادری

4.گفتگوی محمد سید المحدثین با مهران صمیمی – سپتامبر 2010 – تلویزیون مجاهدین

http://www.youtube.com/watch?v=a8LBup_b-S4&feature=relmfu

5.مردان ما در ایران – سیمور هرش

http://www.radiofarda.com/content/f8_our_men_in_iran/24540278.html

AriaNews
AriaNewshttps://aria.ariairan.com/
اخبار اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، اقتصادی، علمی از سراسر جهان در Aria News | آریا نیوز
آخرین خبرها
اخبار مرتبط